بر اساس اعتقاد شیعه گستره علم اهل عترت (علیه السلام) تا حدی است که خزانهداران علم الهی محسوب میشوند و به نقل تاریخ با همین علم، معجزات فراوانی را از خود بروز دادهاند. در یکی از دعاها خطاب به اهلبیت (علیه السلام) نیز همین تعبیر خزانهداران علم الهی را به کار میگیریم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَ خُزّانَ الْعِلْمِ؛ سلام بر شماای اهل بیت نبوت و محل وضع رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و محل هبوط وحی و معدن رحمت و خزانهداران علم».
راهکاری از امام باقر (ع) در قبال التهابات اجتماعی
از این رو یکی از علوم این انوار مقدس الهی آشنایی با زبان تمام ملتها و نیز آشنایی با زبان حیوانات و پرندگان بود. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) در روایتی ذیل این بخش از آیه ۱۶ نمل “وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد؛ سلیمان وارث داود شد»، فرمودند: همانا محمد وارث سلیمان شد و ما وارث محمد (ص) هستیم؛ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص» (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص. ۱۳۸) یکی از علوم داود و سلیمان (علیه السلام) علم به زبان پرندگان بود. در روایتی دیگر میخوانیم مردى خدمت امام صادق علیهالسلام این قسمت از همان آیه ۱۶ سوره نمل را تلاوت کرد: “عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ سلیمان وارث داود شد و گفت:: اى مردم! [آگاهى به]زبان پرندگان را به ما آموختهاند و از هر چیزى [ که به پیامبران و پادشاهان دادهاند]به ما عطا کردهاند». امام صادق علیهالسلام فرمود: در آیه (من) ندارد آیه این طور است «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ یعنى بما همه چیز را دادند.» منظور امام (علیه السلام) این بود که ما هم علم پرندگان میدانیم. همچنان که امام باقر (علیه السلام) ذیل همین آیه خطاب به محمد بن مسلم فرمود: «به ما زبان پرندهها را آموختهاند و از هر چیز دادهاند؛ إِنَّا عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْء».
همین محمد بن مسلم نقل میکند: روزی خدمت امام باقر علیهالسلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشستند و طبق مرسوم خود آواز میخواندند و امام باقر علیه السلام دقایقی به آنها پاسخ میگفت. سپس آماده پریدن شدند و، چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر لحظاتی بر قمری ماده فریا میزد. من عرض کردم: قربانت شوم، داستان این پرندگان چه بود؟
فرمود:ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر از انسان است. این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟ پس هر دو به داوری من راضی شدند و من به قمری نر گفتم که نسبت به ماده خود ستم کردهای؛ او هم قبول کرد.
متن روایت: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع. قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ یَوْماً إِذْ وَقَعَ زَوْجُ وَرَشَانٍ عَلَى الْحَائِطِ وَ هَدَلَا هَدِیلَهُمَا فَرَدَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع. عَلَیْهِمَا کَلَامَهُمَا سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَلَمَّا طَارَا عَلَى الْحَائِطِ هَدَلَ الذَّکَرُ عَلَى الْأُنْثَى سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا هَذَا الطَّیْرُ قَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ شَیْءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِنِ ابْنِ آدَمَ إِنَّ هَذَا الْوَرَشَانَ ظَنَّ بِامْرَأَتِهِ فَحَلَفَتْ لَهُ مَا فَعَلْتُ فَقَالَتْ تَرْضَى بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَرَضِیَا بِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ لَهَا ظَالِمٌ فَصَدَّقَهَا. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص. ۴۷۰ / بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص. ۳۴۲)
شهید مطهری معتقد است، ماه رجب ماه استغفار و عبادت و روزه است، ولی به خاطر تبدیل نام ماه ها از شمسی به قمری این سنت ها به کلی فراموش می شوند.
ایشان می فرمایند:
ماه مبارک رجب است. براى جمعه اول رجب یک سلسله اعمال وارد شده است و یک ارزشهایى که دیگر اصلًا این حرفها در میان ما مطرح نیست. مصداق «قُلْ أَرَأَیْتُمْ انْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» همین هاست.
نام ماه ها از قمرى تبدیل مى شود به شمسى؛ انسان اول خیال نمى کند که به دنبال خودش چه چیزهایى مى آورد. ما که بچه بودیم، در منزل خود ما ـ من از هفت و هشت سالگى کاملًا یادم هست ـ اصلًا اینکه ماه رجب دارد مى آید مشخص بود؛ مى گفتند یک هفته به ماه رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالًا اول ماه رجب است، برویم براى استهلال؛ مى رفتند براى استهلال، ماه را ببینند، شب اول ماه رجب است، اعمال ماه رجب را بجا بیاورند. در مسجد که جمع مى شدند، همه صحبت آمدن ماه رجب بود. ماه مبارک رجب و ماه مبارک شعبان پیش درآمدهاى ماه مبارک رمضان هستند. من از بچگى همیشه این را مى دیدم، مرحوم ابوى ما و مرحومه والده ما غیر از اول و آخر ماه رجب و غیر از ایام البیض (یعنى سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم این ماه که اعمال بالخصوصى دارد و عمل معروفش به نام عمل «امّ داود» را ما آن زمان بچه بودیم بجا آورده بودیم، بعد بزرگ شدیم فراموش کردیم؛ به تبع آن جوّى که آن وقت وجود داشت، یعنى آب جارى اى که در آن وقت بود، ولى وقتى که آبى رفت و مخفى شد، دیگر کیست که از نو آن را جارى کند) این دو غیر از روز اول و روز آخر و سه روز وسط، حداقل پنجشنبه و جمعه ها روزه بودند و بلکه مرحوم ابوى ما در بعضى از سال ها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه مى گرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل مى کردند، یعنى این سه ماه را یک سره روزه مى گرفتند.
اصلًا این ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است. حتى وارد شده است که اگر کسى نتواند روزه این ماه را بگیرد ذکرى وارد شده است که روزى صد بار این ذکر را بگوید به عنوان جبران روزهاى که نتوانسته است بگیرد.
یادى از حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزا على آقا شیرازى
یادم است که در ماه مبارک رجب در سال 21 ـ که تابستان بود و به اصفهان رفته بودیم ـ مى رفتیم به درس آقاى حاجآقا رحیم ارباب سلّمه اللَّه تعالى که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. مى دیدم که خیلى کند صحبت مى کند و اذکار را بالخصوص خیلى با تأ نّى و حضور قلب مى گوید: سُبْحانَ الْالهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لایَنْبَغِى التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِىالْعِزَّةِ وَالْجَلالِ … مى دیدم این مرد مرتب اینها را مى گفت. چون پیرمرد بود و نمى توانست روزه بگیرد، آن را با این جبران مى کرد.
و باز یادم نمى رود که در همان سال ها روز بیست و پنجم رجب بود (روز وفات حضرت موسى بن جعفر سلام للَّه علیه)، ما در مدرسه نیماورد اصفهان بودیم، بعدازظهر بود، خوابیده بودیم، از خواب که بیدار شدیم یک وقت صداى مرحوم حاج میرزا على آقا را شنیدم. ما در آن مدرسه غریبه بودیم، به عنوان تابستان رفته بودیم، ولى طلبه هاى آن مدرسه به مناسبت وفات از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بود براى طلبه ها موعظه مى کرد و بعد هم ذکر مصیبت. حدیث دارد که در قیامت فریاد مى کشند: «أیْنَ الرَّجَبیّون» رجبیون کجا هستند؟ این مرد با همان آهنگى که داشت و با آن حال و روحى که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتى که بگویند «أیْنَ الرَّجَبیّون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزى نداشته باشیم و اصلًا جزء رجبیّون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟
غرض این است: این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنت ها در میان ما بکلى دارد فراموش مى شود. ماه رجب مى آید، بزرگ هایمان [متوجه نمى شوند] تا چه رسد به بچه ها. کمکم اگر به بچه ها بگوییم ماههاى قمرى را از محرم تا ذى الحجه بشمار، نمى توانند؛ اصلًا فراموش مى کنند که یک چنین ماه هایى هم وجود داشته است. ولى به هرحال تکلیف هرگز از ما ساقط نمى شود.
منبع:
مجموعه آثار استادشهیدمطهرى، ج27، صفحه 560
خداوند در آيات 71 و 72 سوره مريم درباره ورود همه انسان ها به جهنم مي فرمايد:
«وَ إِن مِّنكمُْ إِلَّا وَارِدُهَا كاَنَ عَلىَ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا، ثمَُّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا»
و هيچ كس از شما نيست مگر در آن وارد مى گردد. اين امر همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است. آن گاه كسانى را كه پرهيزگار بوده اند مى رهانيم، و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مى كنيم.
خطاب “كم” در كلمه منكم به عموم مردم است، چه كافر و چه مسلمان، به دليل اينكه در آيه بعد متقين را جدا كرده است: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا» يعني پس از آن متقين را نجات مي دهيم.[1] در پاسخ به اين سوال كه آيا واقعا همه يكبار به جهنم برده مي شوند يا منظور آيه چيز ديگري است، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد برخي معتقدند واقعا همه ما يكبار به جهنم وارد مي شويم ولي مومنان نمي سوزند، برخي معناي آيه را تنها مشاهده جهنم و حضور در كنار آن مي دانند تا مومنان حال اهل دوزخ را ببينند، برخي نيز معناي آنرا عبور از جهنم مي دانند، همانطور كه پل صراط از روي آتش مي گذرد و همه بايد از آن عبور كنند. در ادامه همين ديدگاه ها را با توضيحات بيشتر و همراه با دلايلشان بيان مي كنيم:
1. گروهي از مفسران معتقدند ” ورود” در اين آيه به معنى نزديك شدن و اشراف پيدا كردن است. يعنى همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا براى حسابرسى يا براى مشاهده سرنوشت نهايى بدكاران، به كنار جهنم مى آيند، سپس خداوند پرهيزگاران را رهايى مى بخشد و ستمگران را در آن رها مى كند. در واقع اين ديدگاه ورود در جنهم را به معناي نزديك شدن به جهنم براي مشاهده كافران مي دانند. اين گروه به يكي از معاني واژه “ورد" كه به معناي دنبال آب رفتن است، استناد مي كنند. در اين معنا “وارد” نيز كسي است كه پيشاپيش كاروان مى رود، تا براى آنان آب پيدا كند.[2] بنابراين در اين معنا داخل شدن در آب مطرح نيست، تنها كنار آب رفتن را مي رساند. اين گروه هم چنين به چند آيه براي اثبات اين معنا استدلال كرده اند، از جمله اين آيه كه خداى تعالى در باره موسى وقتى كه به كنار چاه مدين آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه ديد، فرموده: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ[3]» و معلوم است كه موسى داخل آب نشد، پس در آيه مورد بحث هم معنا اين نيست كه مردم همگى داخل آتش مى شوند، بلكه تنها كنار آتش رفتن مد نظر است. علامه طباطبايي اين ديدگاه را پذيرفته است.[4]
2. برخي نيز منظور از ورود در آتش را عبور از آن دانسته اند. در حديثي از پيامبر اكرم(ص) مى خوانيم:"روز قيامت آتش به فرد با ايمان مى گويد زودتر از من بگذر كه نورت، شعله مرا خاموش كرد.[5]” اين معنى از بعضى ديگر از روايات نيز استفاده مى شود. تعبير پر معنايى كه درباره پل صراط در روايات آمده كه “پل صراط بر روى جهنم كشيده شده، از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، نيكان از آن عبور مى كنند، و فجار در آتش مى افتند.” نيز شاهد و گواه ديگرى بر اين تفسير است. شيخ صدوق نيز آيه مورد بحث را بر همان صراط حمل كرده است.[6]
3. اما معنايي كه اكثر مفسران آن را انتخاب كرده اند اين است كه” ورود” در اينجا به معنى دخول است و به اين ترتيب همه انسانها بدون استثناء، نيك و بد، وارد جهنم مى شوند، منتها دوزخ بر نيكان سرد و سالم خواهد بود همانگونه كه آتش نمرود بر ابراهيم «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ» چرا كه آتش با آنها سنخيت ندارد گويى از آنان دور مى شود و فرار مى كند، و هر جا آنها قرار مى گيرند خاموش مى گردد، ولى دوزخيان كه تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالى كه به آتش برسد فورا شعله ور مى شوند.[7] اين گروه به آياتي مانند «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها[8]» و «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّار[9]َ» استناد كرده اند كه درباره ورود بت پرستان و فرعون به جهنم است و از آنجا كه اينها حتما داخل آتش مي شوند، در نتيجه ورود در جهنم در اين آيات به معناي دخول در آن است. علاوه بر اين جمله” ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا” (سپس پرهيزگاران را نجات مى دهيم) همچون جمله «نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها» (ستمگران را در آن وا مى گذاريم) همه شاهد براى اين معنى است، زيرا تنها پس از دخول واقعي در آتش است كه نجات متقين از آن و باقي گذاشتن ظالمان در آن معنا پيدا مي كند. نه اينكه اصلا داخل نشده باشند ولي گروهي نجات پيدا كنند يا در آن باقي بمانند.
بعلاوه روايات متعددى در تفسير آيه رسيده است كه اين معنى را كاملا تقويت مى كند از جمله از” جابر بن عبد اللَّه انصارى” چنين نقل شده كه شخصى از او درباره اين آيه پرسيد جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره كرد و گفت: مطلبى با اين دو گوش خود از پيامبر (ص) شنيدم كه اگر دروغ بگويم هر دو كر باد! مى فرمود: ” ورود در اين آيه به معنى دخول است، هيچ نيكوكار و بدكارى نيست مگر اينكه داخل جهنم مى شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همانگونه كه بر ابراهيم بود، تا آنجا كه آتش از شدت سردى فرياد مى كشد، سپس خداوند پرهيزگاران را رهايى مى بخشد و ظالمان را در آن ذليلانه رها مى كند.[10]
اما چرا بايد خداوند چنين كاري انجام دهد و نيكوكاران را وارد جهنم كند:
فائده ورود به آتش اين است كه انسان عذابهاى آن را ببيند و در نتيجه قدر تفضل خدا و نعيم بهشت را بداند و بيشتر خوشحال و مسرور شود، و همچنين هيچكس را داخل جهنم نمى كند مگر بعد از آن كه او را به بهشت مشرف كند تا نعمتهاى بهشت و ثوابهاى آن را ببيند، و در نتيجه در جهنم عقوبتشان سختتر و حسرتشان بر فوت بهشت و نعيم آن بيشتر شود. اين فائده در روايات نيز ذكر شده است.[11]
در نهايت بايد گفت هر سه معنا قابل قبول مي نمايد و هر كدام توجيه عقلي نيز دارد. اينكه ورود به معناي دخول در آتش باشد اما مومنان با دخول در آن نسوزند و هدف اين باشد كه آنها قدر بهشت را بيشتر بدانند؛ يا به معناي كنار آتش رفتن باشد تا مومنان حال جهنميان را ببينند و جهنميان نيز با ديدن آنها حسرت بيشتري بخورند؛ يا منظور عبور از آتش باشد كه مراد همان پل صراط است كه از روي آتش مي گذرد؛ همه اين معاني هم توجيه عقلي دارد و هم دليل نقلي و هيچ يك سوختن و عذاب كشيدن مومنان را در آتش نشان نمي دهد؛ بلكه هدف اين است كه مومنان قدر بهشت را بدانند و جهنميان حسرت بيشتري بخورند.
پي نوشت:
[1] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417ق، ج14، ص: 89
[2] . المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، دارالعلم الدار الشامية،1412ق، ص: 865
[3] . و چون به آب مدين رسيد بر آن، گروهى را ديد كه (گوسفندان خود را) آب مى دادند. قصص،23
[4] . الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص: 90
[5] . تقول النار للمؤمن يوم القيامه جز، يا مؤمن! فقد اطفا نورك لهبى
[6] . الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص: 94
[7] . مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو،1372ش، ج6، ص: 812
[8] . بى گمان شما و آنچه به جاى خداوند مى پرستيد فروزينه دوزخيد شما در آن در مى آييد. انبياء،99
[9] . او در روز رستخيز، پيشاپيش قومش مى آيد و آنان را به دوزخ درمى آورد و بد آبشخورى است كه بدان درمى آيند.هود،98
[10] . مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو،1372ش، ج6، ص: 812
[11] . تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،1374، ج13، ص: 120
امام صادق علیه السلام:
به یاد آن ساعتی باش که بندبند تو در قبر از هم جدا میشوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برمیگردند. این تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّی میدهد.
متن حدیث:
امام جعفرصادق علیهالسلام:
اُذکُر تَقطُّعَ اَوصالِکَ فیقَبرِکَ وَ رُجوعَ أحبّائِک عَنکَ اِذا دَفَنوکَ فی حُفِرَتِکَ… فَاِنَّ ذلِکَ یُسلّی عَنْکَ ما أَنتَ فیه.
"المحجّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٤١”
امام على علیه السلام :
ارزش هر کس به اندازه خوبى هاى اوست.
امالى صدوق، ص ۱۱۷
*
امام صادق علیه السلام :
مردم، بیشتر از آن که با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خود زندگى مى کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مى میرند.
دعوات الراوندى، ص ۲۹۱، ح ۳۳
*
پیامبر صلى لله علیه و آله :
پاداش نیکوکارى زودتر از هر کار خوب دیگرى مى رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر کار بد دیگرى گریبان مى گیرد.
خصال، ص ۱۱۰، ح ۸۱
*
امام صادق علیه السلام :
بهشتى ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
مجموعه ورام، ج ۲، ص ۹۱
*
امام باقر علیه السلام :
چهار چیز از گنجهای نیکوکاری است: پنهان داشتن حاجت، صدقه پنهانی، نهان داشتن درد و نهان داشتن مصیبت.
بحارالانوار ج۷۵ ص۱۷۵
*
پیامبر صلى الله علیه و آله :
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه، ح ۲۰۰۶
*
امام على علیه السلام :
بزرگوار، نیکوکارى هاى خود را بدهى به گردن خود مى داند که باید بپردازد و فرومایه، احسان هاى گذشته خود را بدهى به گردن دیگران مى داند که باید پس بگیرد.
غررالحکم، ح ۲۰۳۱ و ۲۰۳۲
*
پیامبر صلى الله علیه و آله :
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف تر باشد.
کافى، ج ۲، ص ۲۴۰، ح ۳۵
*
امام صادق (ع):
سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـى و بخشـش.
تحف العقول، ص ۳۱۶
*
امام حسین علیه السلام :
اى مردم در خوبى ها با یکدیگر رقابت کنید و در کسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت ها) شتاب نمایید و کار نیکى را که در انجامش شتاب نکرده اید، به حساب نیاورید.
کافى، ج ۲، ص ۹۵، ح ۹
*
امام صادق (ع):
احسان و نیکى کامل نباشد،مگر با سه خصلت: شتاب در آن،کم شمردن بسیار آن و منت ننهادن بر آن.
تحف العقول،ص۳۲۳