شیطان اندازه ی یک حبه ی قند است
گاهی می افتد توی فنجان دلها
حل می شود آرام آرام بی آنکه ما بفهمیم،
روحمان سر می کشد آن را ،آن چای شیرین را،شیطان زهراگین دیرین را ،آن وقت او خون می شود درخانه ی
تن،می چرخدومی گرددومی ماندآنجا او می شود ما ،ما می شویم او.
منبع:تولیدی
متن زیر برشی از کتاب «روزه دریچه ای به عالم معنا» اثر اصغر طاهر زاده است که در ادامه می خوانید؛
شاید اسبهای چموش را دیده باشید که چقدر سخت است اگر بخواهیم آنها را از جایی به جایی دیگر ببریم. اگر یک لحظه از کنترل آنها غفلت کنید از دستتان در رفته است، باید با یک هوشیاری و کنترلِ دائمی مواظب آنها باشید، اگر یک لحظه غفلت کنید می بینید سرِجای اول برگشتهاند، و باز باید از اول کار را شروع کنید. بعضیها از اول تا آخر ماه رمضان یک روز هم روزه نمیگیرند، چون در جهت اصلاح تدریجی خود نیستند، سی منزل باید این اسب چموش را ببری تا إنشاءالله در منزل سیاُم رام بشود. شهوات و نفسانیات نیز همینطور است، اگر سی روز کنترل شوند، آهستهآهسته رام میشوند و زیر فرمان عقل و شریعت قرار میگیرند. حالا اگر در موقع افطار هوسها را دوباره رها کنی، مثل آن اسب چموشی است که آن را در کنترل خود نیاوردهای و لذا دوباره سر جای اولش برمیگردد. اگر مقاومتی را که در طول یک روز با روزهداری بهدست آوردی در هنگام افطار رها کنی از آن روزه چیزی عایدت نشده است. پس مواظب باشید مقاومت شخصیتان که عبارت است از «تقوی»، در موقع افطار گسسته نشود، چرا که روزه، تقویت قدرت پرهیزکاری است. بههمین جهت در آخر آیه ۱۸۳ سوره بقره که مربوط به روزه است، میفرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» یعنی شاید بتوانید از طریق روزه متّقی شوید و قدرت پرهیزکاری بیابید.
به آیة روزه نظر کنید که میفرماید:
«یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنُواکُتِبَ عَلَیْکُمُالصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَیالَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم، لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ »[۱]
یعنی: ای مؤمنان! بر شما روزه را واجب کردیم، همان طور که بر امتهای گذشته واجب نمودیم شاید پرهیزکار شوید، و در نتیجه آن روحیة مقاومت در مقابل هوسها در شخصیت شما رشد پیدا کند.
ملاحظه کردهاید؛ گاهی اوقات میخواهید کارهای خوب و جدّی انجام دهید ولی نمیتوانید. چرا؟ چون قدرت پرهیزکاری شما ضعیف است، مدتی که روزه گرفتید کاری را که نمیتوانستید انجام دهید و هوسهایتان مانع میشد، حالا همان کار را میتوانید انجام دهید. بعضی مواقع دیدهاید که دلتان مرده است، اصلاً معنویت در جانتان خشک شده است، با روزه که «حیات قلب» است دوباره دل زنده میشود. مولوی چه خوب میگوید:
چشم بندِ آن جهان، حلق و دهان
این دهان بربند تا بینیعیان
تاهوی تازهاست، ایمان تازه نیست
ایندهان جزقفل آن دروازه نیست
یعنی: تا هوس در صحنه است ایمان تحرک ندارد ولی اگر دهانت را کنترل کردی، دروازة ایمان بر جانت گشوده میشود، چرا که اگر دهان کنترل شد، دریچههای غیب آهستهآهسته بر جان انسان باز میشود. برای کسانی که جایگاه گرسنگی و کنترل دهان را در عمل شناختهاند، گرسنگی بسیار خوشمزه است. اگر کسی مزة گرسنگی را چشید از سیری و پرخوری متنفّر میشود. بیخود نیست که در روایات داریم: خداوند از شکم سیر بدش میآید. ما کسانی را میشناسیم، از روزی که ریاضتشان را شروع کرده اند تا آخر عمر یک روز سیرنبودهاند.
گرسنگی؛ پذیراییِ مقدّس خدا!
در خبر داریم که در زمان یکی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شبگیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یکی از آنها گفت، من اینجا یک آشنای دوری دارم میروم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فکر کرد و به یادش آمد یک همکاری اینجا دارد، گفت میروم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فکر کرد چیزی بهیادش نیامد. گفت: ما هم میرویم مسجد و مهمان خدا میشویم. فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر کدام از خوبیهای طعامی که در شب خوردند و از نوع پذیراییها صحبت کردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم که تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود که با آن از تو پذیرایی کنیم.
یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجة این گرسنگی «قرآن» است. سفره گرسنگی را پهن میکنند تا قرآن را به قلبها برسانند، آن وقت آیا میشود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یکی از عرفا به شاگردش میگوید:
«نفسِ خود را از چه میترسانی، میترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا که تو در نزد خدا خوارتر از آنی که تو را گرسنه دارد، خداوند، محمد و یارانش را گرسنه داشت».
بزرگی میگوید: «هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتکب نشوم و یا قصد معصیت نکنم».
شاید گمان کنیم ما چنین نیستیم که سیری موجب معصیت برایمان شود، آخر مگر ما قلبمان را می شناسیم؟ آن بزرگانی که اینها را می گویند، لایهلایة تارهای قلبشان را میشناسند. میفهمند کجا و چطوری هستند، دانه دانه نَفَسهایشان را میتوانند تفسیر کنند.
بزرگی میگوید: «اول بدعتی که پس از پیامبر حادث شد، سیری بود.» میفرماید: «چون شکم مردمان سیر شد نَفْسِ آنها سرکشی کرد و به سوی دنیا متمایل شد.» شما این را بدانید اول چیزی که با گرسنگی مرتفع میشود و شما از دست آن آزاد میشوید «شهوت» است، هم شهوت فَرْج و هم شهوت سخن. در آن حال، نه میل افراطی به جنس مخالف داریم که همة فکر و ذکرمان را خرج این مسئله کنیم، و نه مایلیم این قدر پرحرفی کنیم. البته این به شرطی است که خودتان متوجه حساسیت این مسأله باشید و طالب آن بشوید، تا انجام آن برایتان آسان شود. شهوت در غذا خوردن این طوری است که گاهی بدنتان نیاز به غذا ندارد و احساس گرسنگی هم نمیکنید ولی مایلید غذا بخورید، این دیگر نیاز نیست، بلکه شهوت است. یکی از کارهای مذموم هم همین است که انسان سیر باشد و غذا بخورد، چرا که در این حال به جای اینکه نیاز بدنیاش را برآورده باشد شهوت غذا خوردن را تقویت کرده است.
پی نوشت:
[۱] - سوره بقره، آیه ۱۸۳.
4رکعت نماز به جای نماز های قضا شده!…
با شروع یک مناسبت مذهبی یا آغاز یک رویداد دینی یکی از مسائلی که در فضای مجازی به سرعت انتشار داده میشود، ذکر اعمال مستحبی است و مخاطب بدون بررسی سندی یا روایی موضوع مبادرت به پخش مجدد آن در گروهها و کانالهای موجود در این فضا میکند. از جمله خواندن فلان دعا تا دق الباب مساجد و حتی نمازی برای جبران نماز قضا!
به این محتوا دقت کنید:
اگر نماز قضا دارید، حضرت رسول (صلی الله و علیه) فرمود: هر که نماز قضا بر ذمهاش باشد. قبل از ظهر جمعه آخر ماه رمضان چهار رکعت نماز بخواند. به ۲ سلام. در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه آیةالکرسی و ۱۵ مرتبه سوره «کوثر». این نماز، ثواب ۲۰۰ سال نماز قضا را کفایت میکند و روایت دیگر از آن حضرت ثواب ۴۰۰ سال و روایت از امیرالمؤمنین ۶۰۰ سال و از حضرت رسول (صلی الله و علیه) سئوال کردند مردم آخرالزمان بیش از ۱۰۰ سال عمر نمیکنند. حضرت رسول (صلی الله و علیه) فرمود: نماز قضاهای پدر و مادر و قربای او را کفایت میکند و بعد از نماز این دعا را بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سامِعَ الصَّوتِ یا جامِعَ الفوَتْ یا مُحْیَ الْعِظام بَعْدَ الْمَوتْ صَلِّ عَلی مُحمَّد و آل مُحمَّد وَاجْعَل لی فَرَجالی وَمَخْرَجاً مِمّا اَنَا فیهِ اِنَّکَ تَعْلَمَ وَاَنْتَ تَقْدِرَ وَلا اَقدِر وَاَنْتَ عَلّامُ الْغُیوب یا واهِبَ العْطَا یا غافرَ الْخطا یا یاسُبّوُح یا قُدّوُس یا رَبَّ الْمَلائَکَةِ وَالرّوح رَبِ غْفِرْ وَرْجَمْ وَتَجاوَرزْعَمّا تَعَلَمْ اِنَّکَ اَنْتَ العَلِیُّ الَاعْظَمْ یا ساتِرَ الْغُیوُب یا کاشِفَ الکُروُب یا غافِرَ الذَنُوبَ یا ذَالْجَلالِ وَالِاکْرام برحمتک با ارحم الراحمین
و اما….
در این زمینه صحت یا سقم این حدیث را از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی جویا شدیم که در ادامه میآید:
اولاً: طبق جستوجویی که در منابع معتبر روایی شیعه داشتیم، این روایت را نیافتیم.
ثانیاً: بر فرض وجود چنین روایتی مفاد آن با سایر روایات قطعی و معتبر در تعارض است. زیرا روایات متعددی دلالت بر «وجوب قضاء ما فات کما فات» (۱) دارد؛ یعنی قضاء نمازی که فوت شده و از دست رفته، باید همانگونه که از دست رفته باشد. اگر ۲ رکعت بود ۲ رکعت، اگر شکسته بوده شکسته و …. بنابراین هیچ چیزی جز بجا آوردن نمازهای قضا شده نمیتواند جایگزین آن شود.
بر فرض صحت سند، منظور این است که ثواب نمازهای قضا را دارد، نه این که جای آن را پر کند. مثل اینکه درباره برخی کارها گفته شده ثواب حج را دارد. معنای آن این نیست که اگر مستطیع هست، نیازی به حج رفتن نیست.
بنابراین به نظر میرسد این شایعه به منظور تخریب باورها و ادا نشدن تکالیف مکلفان منتشر شده است. در واقع برای متزلزل کردن اعتقاد مردم نسبت به فریضه نماز است و افرادی با جعل و انتشار این نوع مطالب درصددند که از ارزش و اعتبار این امر مهم دینی بکاهند تا این امر در ذهن مردم نهادینه شود که اگر نماز نخواندی مهم نیست؛ چرا که در اوقاتی مخصوصی میتوان همه آن را یک جا بجا آورد و جبران کرد!
پینوشت:
۱ـ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، سال ۱۴۰۹ هـ.ق، ج۸، ص ۲۶۸.
چرا شیر خدا امشب ز بستر بر نمیخیزد برای راز دل با حی داور برنمیخیزد
خداوندا چه موجب گشته کان شب زنده دار امشب به طاعت همچنان شب های دیگر برنمیخیزد
چرا بانگ مناجات علی امشب نمی آید چراآن نغمه ی الله اکبربرنمیخیزد
چرا ایتام کوفه چشم در راهش ولی دیگر علی بر پرسش ایتام مضطر برنمیخیزد
شهادت یافت در راه عدالت حیدرو دیگر چو او مردی در این ره تا به محشر برنمیخیزد
منبع/ابر مرد مظلوم علی(علیه السلام)
گردآورنده:شقایق نوری
چهل نَم از يک يَم
يکم. «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْعُقُولُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ؛ خدا را فقط با قلبِ متحقق به ايمان ميتوان شناخت نه با حسّ بصر.
دوم. «لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ» ؛ وقتي که ديدم خدا دين فرشتهها و پيامبران را براي من اختيار نمود، دانستم مرا فراموش نميکند، لذا دوستدار ديدار او شدم.
سوم. «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» ، «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُم»، «سَلُونِي فَإِن عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين» ، «فَاسْأَلُونِي عَمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ كُلِّ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ» ، «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت ُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» ؛
چهارم. حضرت امير مؤمنان به منزلت نفس حضرت ختمي نبوت6 است. آيه بِهال با عبارت ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم﴾ مؤيد آن تنزيل و مصحّح: «إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْك» خواهد بود.
پنجم. ولايت امير مؤمنان مايهٴ کمال ايمان و اتمام نعمت الهي است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي﴾.
ششم. امير مؤمنان(ع) با خوابيدن در بستر رسول گرامي(ص)و نزول ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾ به کمال ايثار باريافت.
هفتم. امير مؤمنان با اطعام سهمي از افطار مختصر خود و اهل بيت به اسيري که مشرکانه به قصد کشتن مسلمانان آمد و اسير شد جريان حقوق بشر را رقم زد.
هشتم. امير مؤمنان حقمدار بود، چنانکه حق نيز علي محور بود: «يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار» ؛ حق فعلي در مدار علي ميگردد، هرچند علي از حق بالذات خلق شده است.