اثر كمك به نيازمندان
حضرت سجاد(ع) در سفرى به مكه به كبوتران حرم چشم دوخت و فرمود: اى مردم علت بودن اين كبوتران
را در حرم ميدانيد چيست؟ گفتند: پسر رسول خدا علت چيست؟ حضرت فرمود ابتدائى كه اينجا به وجود آمد
مردى خانهاى داشت كه در آن درخت خرمائى بود، كبوترى در سوراخ يكى از شاخه
هاى آن نخل پناه گرفت و
مشغول زندگى شد، وقتى از آن كبوتر جوجه به عمل آمد، آن مرد بالاى درخت رفت و جوجه كبوتر را گرفت و
آن را ذبح كرد! زمان طولانى گذشت و براى كبوتر نسلى نبود تا به خداوند از عمل ظالمانه آن مرد شكايت
كرد، به او گفته شد اگر اين بار پس از جوجه دار شدنت اين مرد بالاى درخت آمد و نسبت به جوجه
هات دست
اندازى كرد، از درخت ميافتد و ميميرد. چون جوجه كبوتر بزرگ شد، مرد بالاى درخت رفت، كبوتر ماده به نظاره
نشست كه چه وضعى براى آن مرد پيش ميآيد، چون شاخه را گرفت، گدائى درب خانه آمد و اظهار حاجت
كرد، مرد از درخت پائين آمد و چيزى به گدا داد و دوباره به بالاى درخت رفت و جوجه را گرفت و ذبح كرد و
حادثه
اى هم متوجه او نشد. كبوتر كه دوباره جوجهاش را از دست داده به پروردگار ناليد كه اين چه مسئله
اى
است؟ به كبوتر گفته شد: اين مرد حادثه مرگش را با صدقه تلافى كرد لذا مرگ از او برطرف شد، ولى تلافى
حادثه تو به اين است كه خداوند در آينده نسلت را زياد خواهد كرد، و تو و نسلت را در جايگاهى قرار خواهد
داد كه تا قيامت كسى از آدميان حق برانگيختن شما را نخواهد داشت، و اين كبوتران حليف حرم شدند و تا
قيامت در امن و امانند.
منبع:
پایگاه عرفان
قرآن میفرماید: اگر فکر میکنید راهی که در پیش گرفتهاید درست است، باید از مرگ نترسید: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛ آدمی که راهش حق است، نگران نیست.
حجتالاسلام «محسن قرائتی» استاد تفسیر قرآن کریم بیش از 30 سال است به تدریس معارف قرآن و اهلبیت(ع) میپردازد و سالها است که پنجشنبهها در برنامه درسهایی از قرآن میهمان خانههای ایرانیان است.
با توجه به تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر توجه به انس عمومی با قرآن و توجه به مفاهیم الهی، در سال جدید گزیدهای از تفسیر قرآن حجتالاسلام قرائتی در سالهای گذشته را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
در ادامه بخشی از تفسیر قرآن حجتالاسلام قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن با موضوع «پیروزی حق» که در 8 خردادماه سال 1376 ایراد شده است، تقدیم میشود.
- آفرینش آسمانها و زمین بر اساس حق است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» مومنون/115 خیال میکنید آفرینش شما عبث و بیهوده است؟! هستی بازی نیست، شما هم بازی نیستید. کار جدی است. «أَ لَمْتر أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ» ابراهیم/19، «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ» احقاف/3. یک ذره عبث بودن و بیهوده کاری در آفرینش نیست.
- حق در همه ادیان ارزش دارد: حق فقط برای اسلام نیست. قرآن از برخی یهودیها تعریف میکند، میفرماید: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اعراف/159، «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اعراف/181. برخی یهودیها خوب هستند برای اینکه حق را میپذیرند. یعنی اگر یک نفر غیر مسلمان هم حرف حق زد از او حمایت کنید.
- حق بر باطل پیروز است: ماجرای عاشورا نیز مؤید این مطلب است. 43 تا رادیو از باطل(صدام) حمایت میکردند و به امام(حق) جسارت میکردند. قرآن میفرماید: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» قصص/83، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» طه/132 بالاخره 72 نفر کربلا پیروز شدند یا 30000 نفر یزید؟ ممکن است باطل جلوهای داشته باشد ولی حق پیروز است. قرآن میفرماید: باطل مثل کف است، سر و صدا میکند. ولی زود کنار میرود. آن «آب» حق است که میماند.
- در قرآن دو تا «نِعْمَ الْعَبْدُ» داریم. یعنی بنده بسیار خوب. یکی برای پیغمبری که خیلی وضعش خوب است(حضرت سلیمان(علیه السلام)) و میفرماید: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» ص/30. یکی هم حضرت ایوب که وضعش خیلی بد بوده است. به ایشان هم میفرماید: «نِعْمَ الْعَبْدُ» هردو هم در سوره(ص) و پشت سر هم آمدهاند. میدانید یعنی چه؟ میخواهد بگوید، بندگی خدا حسابش از زرق و برق دنیا جداست.
- نبوت بخاطر حق است: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» ص/26 پیغمبر و خلیفه خدا هستی، اما حق. . . اصلا حکومت اگر به خاطر حق نباشد ارزش ندارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: حکومت در نزد من از عطسه و آب بینی بزغاله، کمتر است، مگر اینکه بتوانم حق را زنده کنم. پس ارزش حکومت به حق است.
- مصادیق حق، انبیاء حق هستند: «لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» اعراف/43، «قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ» نساء/170، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ» بقره/119، «نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» بقره/176. امام حق است.
- در قرآن 268 قصه وجود دارد. داستانهای دیگر معمولا ساختگی هستند. اما داستانهای قرآن همه حق هستند: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ» آل عمران/62، «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» کهف/13. و لذا مرحوم مطهری فرمودند: «داستان راستان». میزان حق است: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» اعراف/8. میزان در قیامت حق است. قیامت حق است: «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» فرقان/26.
- قرآن میفرماید: اگر فکر میکنید راهی که در پیش گرفتهاید درست است، باید از مرگ نترسید: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» جمعه/6. آدمی که راهش حق است، نگران نیست.
منبع:
قلبها همانند بدنها ملول و کسل میشوند، پس با کسب تازههای دانش و حکمت و دست یافتن به حقایق و معارف نو ملالت و کسالت آن را از بین ببرید
برای نورانیت قلب و روح چه اعمالی مفید است؟
پاسخ:
براساس روایات رسیده از معصومان علیهمالسلام امور زیر جهت زدودن زنگارهای درونی و نورانیت قلب و روح مفید است:
1 - قرائت قرآن:
پیامبر میفرماید: “دل انسان مانند آهن زنگار میگیرد. صیقلی کردن و زنگارزدایی آن به وسیلة قرآن است"[1].
2 - کسب حکمت و اطلاعات نو از معارف دینی:
علی علیهالسلام فرمود: “قلبها همانند بدنها ملول و کسل میشوند، پس با کسب تازههای دانش و حکمت و دست یافتن به حقایق و معارف نو ملالت و کسالت آن را از بین ببرید"[2].
3 - تقویت و تحکیم ایمان و خالص کردن آن:
علی علیهالسلام میفرماید: “با ایمان نقطهای نورانی در قلب ظاهر میشود. هر اندازه ایمان افزون گردد، آن نقطه نورانی، روشنتر و زیادتر میگردد."[3].
در کلام دیگری میفرماید: “زینت و آرایة قلبها،خالص کردن ایمان است"[4].
4 - پیوسته در ذکر خدا بودن:
علی علیهالسلام میفرماید: “استدیموا الذکر فانه ینیر القلب؛ مداومت به ذکر خدا داشته باشید که دل را نورانی میکند"[5].
5 - به کارگیری اندیشه و تفکر، سبب بینایی قلب میگردد.
امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرماید: “بر شما باد به فکر کردن و اندیشه نمودن که باعث حیات قلب اهل بصیرت و کلید درهای حکمت است"[6].
6 - تقوا:
علی علیهالسلام میفرماید: ” تقوا داروی بیماریهای دل، روشنایی بخش قلبها، درمان دردهای بدن، پاک کننده پلیدیهای روح، روشنایی بخش تاریکی چشم و امنیت دهنده در نا آرامیها است"[7].
7. حزن و گریه از خوف الهی و فرجام گناهان، قلب را نورانی میکند:
امام باقر علیهالسلام میفرماید: “استجلب نور القلب بدوام الحزن"[8].
8. دیدار و همنشینی با علما نیکوکاران و اهل تقوا، سبب آبادی و نورانیت قلب میگردد[9].
امور دیگری همانند نماز اول وقت، نماز شب و سحرخیزی نیز در نورانیت قلب مؤثر است.
پی نوشت:
[1] . آثار الصادقین، ، ج18، ص 129.
[2] . نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم ، قصار 197 .
[3] . همان ، ص 518 .
[4] .آثار الصادقین، ، 1368 ه ش ، ج18، ص 122.
[5]. عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1366 هجرى شمسی، ص 189 .
[6] . علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمری، ج75، ص 119 .
[7] . امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم ، ص 313 .
[8] . علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمری، ج75، ص 162 .
[9] . عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1366 هجرى شمسی، ص 430 .
انتظار، یکی از پربرکتترین حالات انسان است، آن هم در انتظار دنیایی روشن از نور عدل و داد. اگر انتظـار و امیـد نباشـد، مبـارزه معنی نـدارد و اگر اطمینان بـه آینده هم نباشـد، انتظـار معنی نـدارد. انتظار واقعـی، با اطمینان و اعتماد ملازم اسـت
«انتظار فرج امام زمان(عج)» شامل مجموعه بیانات و تحلیلهای مقام معظم رهبری درباره مسأله مهدویت در 116 صفحه است که میتواند پاسخگوی بسیاری از مسائل و شبهات مرتبط با انقلاب اسلامی، نظریه انتظار و عقاید شیعه نسبت به امام زمان(عج) باشد.
«ساختن زندگی امروز در جهت حکومت امام زمان(عج)، مبارزه با استکبار تلاشی برای حاکمیت اسلام، انتظار فرج یعنی حرکت در جهت قسط و عدل، عقیده درست به امام زمان(عج) عامل تسلیم نشدن مردم، ایجاد ناامنی، شیوه استعمار برای مبارزه با عقیده انتظار، ارتباط خاص بسیجیان با امام زمان(عج)، رسیدن به تمدن نوین اسلامی، مقدمه ظهور حضرت بقیةالله(عج)، درسهای نیمهشعبان برای منتظران، از غدیر تا ظهور، درسهای اعتقاد به مهدویت و انتظار موعود، نگاه صحیح به مهدویت و تأثیر آن در عرصه اجتماع، نقش علما در زمینهسازی ظهور از جمله سرفصلهای این کتاب به شمار میرود.
رابطهى معنوى بین آحاد مردم و امام زمان(عج)
ارتباط قلبی یکایک مـردم مؤمـن با مقـام ولایـت عظمی و ولـیالله اعظم، یکی از برکاتی است که از مشخص بودن مهدی موعود(عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در عقیده مـردم ما ناشـی میشـود. ما عـلاوه بـر اعتقاد به اصـل وجـود مهـدی و این کـه کسـی خواهـد آمـد و دنیـا را از عـدل و داد پر خواهد کرد، شخص مهدی را به میشناسیم و نام و کنیه و پدر و مادر و تاریخ ولادت و کیفیات غیبت و اصحاب نزدیک و حتی بعضی از کیفیات هنگام ظهور او را نیز میدانیم. اگرچه آن شخصیت درخشان و خورشید تابان را در بیرون و محیط زندگی خود نمیبینیم و او را تطبیق نمیکنیم، اما معرفت به حال او داریم.
رابطه بین شیعیانی که این اعتقاد را دارند، با مقام ولایت و مهدی موعود، یک رابطه دائمی است و چقدر خوب و بلکه لازم است که یکایک ما، قلباً هم این رابطه را با توجه و توسل و حرف زدن با آن حضرت حفظ کنیم. طبق همین زیاراتی که وارد شده و بعضاً مأثور است و به احتمال زیاد به خود معصوم(ع) مستند است، این رابطۀ قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دائم در دل انسان زنده نگه میدارد.
ملازمت انتظار واقعی، با اطمینان و اعتماد به آینده
انتظار، یکی از پربرکتترین حالات انسان است، آن هم در انتظار دنیایی روشن از نور عدل و داد. «یملاالله به الارض قسطا و عدلا» خدای متعال به دست او، سرزمین بشری و همۀ روی زمین را از عدالت و دادگستری پر خواهند کرد. انتظـار چنیـن روزی را بایـد داشـت، نباید اجـازه داد کـه تصرف شـیطانها و ظلـم و عـدوان طواغیت عالم، شـعلۀ امیـد را در دل خامـوش کند، بایـد انتظار کشـید. انتظار، چیـزی عجیب و دارای ابعـاد گوناگونی است. یکـی از ابعـاد انتظار، اعتمـاد و امیـدواری بـه آینـده و مأیوس نبـودن اسـت. همیـن روح انتظار اسـت که به انسـان تعلیم میدهد تـا در راه خیـر و صلاح مبـارزه کنـد. اگر انتظـار و امیـد نباشـد، مبـارزه معنی نـدارد و اگر اطمینان بـه آینده هم نباشـد، انتظـار معنی نـدارد. انتظار واقعـی، با اطمینان و اعتماد ملازم اسـت. کسـی کـه به آمدنـش اعتمـاد و اطمینـان داریـد، انتظـارش را میکشـید و انتظار کسـی که به آمدنش اعتماد و اطمینان ندارید، انتظار حقیقی نیسـت. اعتمـاد، لازمۀ انتظار اسـت و ایـن هر دو، ملازم با امید اسـت و امـروز این امیـد، امـری لازم برای همۀ ملتهـا و مـردم دنیا است.
امید شرط مبارزه و حرکت به سمت صلاح
دنیا در طول تاریـخ طولانی بشـر، ادوار سـیاه و تاریکی به خود دیده اسـت؛ امـا بدون شـک یکی از تاریکترین ادوار زندگی بشـر و تلختریـن روزگارهای عمومـی مردم عالـم، همین روزگار کنونی اسـت کـه در آن هیچ تردیـدی نباید کرد و ایـن به خاطر تسـلط روزافـزون قدرتهای شـیطانی و بزرگ عالـم بر زندگی انسانهاسـت. اگر شـما بـه وضع دنیـا نـگاه کنیـد، قضیـه روشـن میشـود. در دنیـا، قدرتها عالـم را بیـن خودشـان تقسـیم کرده بودنـد و روز به روز تسـلط و تصـرف قدرتهـای بزرگ نسـبت بـه مناطـق گوناگون عالم، سـختتر و سـنگینتر شـده . امـروز دخالت قـدرت شـیطانی و طاغوتی آمریـکا در زندگـی ملتها از همیشـه بیشـتر اسـت. در همۀ شئون عمـده و اساسـی ملتها دخالت میکنند و این دخالت، منحصر به مسائل اقتصادی ملتها نیست، بلکه در فرهنـگ و سیاسـت و ادارۀ امـور و تعییـن مدیران امـور کشـورها نیز دخالـت میکنند. اگـر کسـانی در جوامع گوناگـون اوضـاع را نفهمنـد و نداننـد، راحـت زندگـی میکننـد؛ امـا صاحبان فکـر و افـراد هوشـمند و روشـنفکر و کسانی که می فهمند قدرت های طاغوتی با زندگی و سرنوشت آنان چه می کنند، حقیقتاً دنیا برای آنان تیره و تار است و زندانی بیش نیست، «ضاقت علیهم الارض بما رحبت» حقیقتا انسانهای هوشمند در بسیاری از مناطق دنیا، اینگونه زندگی میکنند. اگر در دلها امید به روزگار روشن باشد، مبارزه ممکن است و اگر امید بمیرد، مبارزه و حرکت به سمت صلاح هم خواهد مرد.
منبع:
توصیههای اخلاقی امام علی (ع) که خطاب به مالک اشتر و دیگر زمامداران اسلامی گفتند.
1. توصیه به تقوای الهی و تقدیم اطاعت خداوند بر همه چیز و پیروی از فرایض و سنتهایی که خداوند به آن امر فرموده است.
2. زمامدار اسلامی باید نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد که خوردن اموال مردم را غنیمت شمارد.
3. برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردی که امکان دارد؛ زیرا که مردم در معرض خطا و اشتباه قرار میگیرند و حاکم باید عفو و گذشت داشته باشد.
4. حاکم اسلامی باید از درون مردم، کینه و عقده را باز کند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد؛ چرا که حسن ظن به مردم مشقت طولانی را برطرف میسازد.
5. زمامدار اسلامی نباید عیبجو باشد؛ بلکه باید افراد عیبجو را نیز از خود دور کند. حضرت میفرماید: «دورترین و مبغوض ترین رعیت در نزد حاکم، باید عیب جوترین آنها از مردم باشد؛ زیرا که اگر مردم عیوبی دارند، حاکم باید عیوب آنها را بپوشاند».
6. زمامدار نباید سخن چین را تصدیق کند؛ هر چند که خود را در مقام خیرخواهی جلوه دهد. در این دنیا انسان نماهایی هستند که به علل مختلف از امتیازاتی که خدا بر بعضی از انسانها به برکت کوشش و تلاششان عنایت فرموده است، ناراحتند و از اینرو تلاش میکنند تا آنها را به زمین بزنند. زمامدار بایستی از این گونه افراد دوری کند.
7. زمامدار اسلامی در عمل به عهدی که خدا از او گرفته است، موفق نمیشود، مگر با یاری خواستن از خدا و آماده کردن نفس برای احترام به حق.
8. زمامدار هرگز نباید از عفوی که نسبت به کسی روا داشته است، پشیمان، و از کیفری که به کسی داده است، شادمان گردد.
9. زمامدار باید تعدادی از بهترین اوقات شبانهروزی خود را برای ارتباط با خدا اختصاص دهد و برای رسیدن به مقام والای اخلاص، واجبات و دیگر تکالیف الهی را بدون کمترین نقص انجام دهد.
10. زمامدار نسبت به وعدههایی که میدهد، بایستی وفادار باشد و تخلف نکند.
منبع:
نامه 53 نهج البلاغه