آیت الله محمد علی ناصری:
هر روز یک پرونده داریم که باید روز قیامت جواب آن را بدهیم.
این مطلبی نیست که شوخی یا اغراق باشد؛ عین حقیقت و بیان صریح قرآن است «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید/ انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد، مگر اینکه همان دم، فرشته ای مراقب و آماده برای ضبط آن است. »
روز قیامت، وقتی پرونده را به دست افراد میدهند، میگویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته، مگر اینکه آن را به شمار آورده است!؟ » و [این در حالی است که] همه اعمال خود را حاضر می بینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند.
در پرونده اعمال حتی شوخیها را هم نوشته اند، همه ما روز قیامت با سواد میشویم، لذا وقتی پرونده را به دستمان میدهند، میبینیم همه را نوشتهاند. عزیز من! یک مقدار چشمها و زبانمان را بیشتر کنترل کنیم.
کسی دلش به حال ناصری نمی سوزد، ناصری باید خودش دلش به حال خودش بسوزد، من باید خودم به فکر خودم باشم.
دستور العملی برای کنترل چشم
در نجف اشرف که بودیم، کسی از استاد ما پرسید: چشم کسی که هرزه است و نمی تواند آن را کنترل کند؛ چه کند؟ ایشان فرمودند: سوره نور را بخوان، اگر خواندن سورة نور ادامه داشته باشد، خیلی چشم را کنترل می کنید و موفق می شوید که اختیار چشمت، دست خودت باشد.
این، اثر سوره نور است، علاوه بر آن که آیة نور (الله نور السموات و الارض) هم در همین سوره است که آن هم آثار بسیار عجیبی دارد!
ارزش اشک
از پیغمبر اکرم صل الله علیه وآله حکایت شده: « یا علی! بلند شو دو رکعت نماز بخوان و از خوف خدا و آثار اعمال، گریه کن»
به گزارش عتیق
کد خبر : ۱۰۷۳۰۸
امام صادق علیه السّلام:
ما قَضی مُسْلِمٌ لِمُسْلِمٍ حاجَةً إِلاّ ناداهُ اللّه ُ تَبارَکَ وَ تَعالی: عَلَیَّ ثَوابُکَ وَلا اَرْضی لَکَ بِدُونِ الْجَنَّةِ.
هـر مسلمانی که نیاز و حاجت مسلمانی را برطرف نماید، خدای متعال به او می فرماید: اجـر و ثواب تـو به عهده من است و به کمتر از بهشت برای تو راضی نخواهم شد.
پی نوشت:
بحارالانوار، ج 74، ص 312
بچه آنقدر مراقبت نمیخواهدکه نفس میخواهد
ریشه همهی سعادتها مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن، بچه آنقدر مراقبت نمیخواهد که نفس میخواهد. خوب بچه را میدانید تا پدر و مادر از او غافل شوند از نردبان بالا میرود، به آتش دست میزند همه اینها برای او ضرر دارد باید کشیک این فرزند را بکشند که مبادا حادثهای برایش رخ دهد. وضع و حال نفس از بچه شدیدتر است و باید عقل بیشتر ناظر حال او باشد.
منبع:
جرعههای جانبخش، ص153
عواقب نگاه به نامحرم
رسول خداصلی الله علیه وآله میفرماید: «وَاشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَینَهَا مِنْ غَیرِ زَوْجِهَا أَوْ غَیرِ مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِكَ أَحْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْهُ فَإِنْ أَوْطَأَتْ فِرَاشَهُ غَیرَهُ كَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یحْرِقَهَا بِالنَّارِ بَعْدَ أَنْ یعَذِّبَهَا فِی قَبْرِهَا؛ (1) و خداوند متعال از زنی كه چشم خود را از غیر شوهر یا غیر مَحرَم خود پر كند، خیلی خشمگین میگردد. اگر چنین كند، خداوند تمام كارهای [نیك] او را بی اثر میكند و اگر بیگانهای را به منزل شوهرش راه دهد، بر خداوند حق است كه او را بعد از اینكه در قبرش دچار عذاب كرد، با آتش بسوزاند.»
در روایت دیگری میفرماید: «مَنْ مَلَأَ عَینَیهِ مِنِ امْرَأَةٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ بِمَسَامِیرَ مِنْ نَارٍ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّی یقْضِی بَینَ النَّاسِ ثُمَّ یؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ؛ (2) كسی كه دیده خود را از نگاه به زن نامحرم سیراب سازد، خداوند در روز قیامت چشمان او را به وسیله میخهای آتشین و آتش پر میكند و تا پایان حساب رسی مردم بدین حالت خواهد بود. آن گاه دستور داده میشود كه او را به آتش [جهنم] ببرند.»
و امیرالمؤمنین علیه السلام دراین باره میفرماید: «مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ كَثُرَ أَسَفُه؛ (3) هر كس چشم خود را رها كند [و از نگاههای گناه آلود پاسداری ننماید] ، تأسف و [ناراحتی] او زیاد خواهد شد.»
و امام صادق علیه السلام فرمود: «إِیاكُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِی قَلْبِ صَاحِبِهَا الشَّهْوَةَ وَ كَفَی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛ (4) از نگاه كردن [به نامحرم] بپرهیزید! زیرا این عمل باعث كاشته شدن بذر شهوت در دل صاحبش میشود و این خود برای به فتنه و گناه انداختن صاحب آن نگاه كافی است.»
آثار خودداری از نگاه به نامحرم
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِبَ؛ (5) چشمهایتان را [هنگام برخورد با نامحرم] فرو بندید تا چیزهای عجیبی را ببینید.» یعنی بر اثر گناه نكردن حالت معنوی و ملكوتی پیدا میكنید و حقایقی را میبینید كه برایتان شگفت انگیز است. و امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ أَرَاحَ قَلْبَهُ؛ (6) هر كس چشم خود را فرو بندد، دل خود را آسوده میكند.» و نیز فرمود: «مَنْ عَفَّتْ أَطْرَافُهُ حَسُنَتْ أَوْصَافُهُ؛ (7) كسی كه چشمانش عفیف باشد، اوصاف او نیكو میشود.»
و امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ نَظَرَ إِلَی امْرَأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَی السَّمَاءِ أَوْ غَمَّضَ بَصَرَهُ لَمْ یرْتَدَّ إِلَیهِ بَصَرُهُ حَتّی یزَوِّجَهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ؛ (8) كسی كه نگاهش به زن بیگانهای بیفتد و [برای اینكه گناه نكند،] دیدهاش را به طرف آسمان بلند كند یا آن را ببندد، نگاهش به سوی او بر نمیگردد مگر اینكه خداوند زنی از حور العین به او تزویج میكند.»
منابع:
1) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ه، ج 20، ص 232، باب 129، ح 25509.
2) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ترجمه ابراهیم محدث، نشر اخلاق، قم، 1379، ص 614.
3) الفروع من الكافی، ج 8، ص 22، كتاب الروضة، خطبة الامام أمیرالمؤمنین علیه السلام.
4) مستدرك الوسائل، ج 14، ص 270، باب 81، ح 9.
5) مستدرك الوسائل، ج 14، ص 269، باب 81، ح 8.
6) همان، ص 271، باب 81، ح 12.
7) غرر الحكم و درر الكلم، ص 256، ح 5428.
8) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ه ق، ج 3، ص 473، ح 4656.
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره78
حمیدرضا که در سالهای جوانی عازم جبهه شده بود، در ۱۸ سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید. وی نخستین بار در سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی در معیت لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در منطقه عمومی فکه حضور یافت. وجودش پاک و سرشار از بندگی خدا بود. در اوج جوانی تنها به جهاد در راه خدا فکر میکرد و آرزویش شهادت در این راه بود.
وقتی یک سال بعد میخواست عازم جبهه شود در وصیتنامهاش چنین نوشت: «اگر جسمی ناتوان از من باقی ماند که امید آن کم است، آن را در کربلای ایران یعنی بهشتزهرا (س) دفن کنید و اگر جسمی برای شما نیامد این را بدانید که فاطمه زهرا (س) و امام زمان (عج) بالای سر ما میآیند و ما تنها نیستیم.» خود را آماده شهادت کرده بود و میدانست که در این اعزام به آنچه از خدا میخواهد، میرسد. به اذعان خانواده آن روزها نزدیک غروب آفتاب به مسجد میرفت و حدود دو تا سه ساعت به عبادت و راز و نیاز میپرداخت؛ برای حمیدرضا مسلم بود که به شهادت میرسد.
خواهر شهید توضیح میدهد: دفعه آخر که شهید حمیدرضا میخواست به جبهه اعزام شود، گفت: «از شما و مادر راضی نیستم
صفحات: 1· 2