چه شد كه اين پيروزى به دست آمد؟
برادران و خواهران عزيز در سراسر كشور! چه شد كه شما پيروز شديد؟ آيا جز ايمان شما، توكل شما به خدا، تصميم شما براى ايستادگى در مقابل دشمنان خدا، وحدت كلمهى شما - كه به هيچ وسيلهيى نتوانستند آن را در هم بشكنند - فداكارى قهرمانانهى جوانان شما؛ جوانانى كه در عين جوانى، از لذتهاى دنيا گذشتند و تسليم وسوسهها نشدند؛ و پدر و مادرى كه از جوانانشان گذشتند و تسليم وسوسهى محبت و عشق به اولادشان نشدند؛ و بىاعتنايى به زخارف دنيا و نگريستن به هدف عالى - يعنى سربلندى اسلام و مسلمين - پيروزى ملت ايران عامل ديگرى داشت؟ اگر ايران در آن روزى كه دشمن از همه طرف به آن حمله كرد، به شرق يا به غرب، به امريكا، به اروپا، به شوروى رو مىآورد، باز هم پيروز شده بود؟ نمىگذاشتند پيروز بشود. جنگ تمام مىشد، اما جنگ بدون پيروزى و بدون افتخار؛ سلطهى خودشان را بر اين ملت از سر مىگرفتند.
برادران و خواهران عزيز! تقريباً سيزده سال از پيروزى انقلاب و ريشهكن شدن سلطهى امريكا از اين كشور مىگذرد؛ اما امريكا و استكبار جهانى همچنان در فكر اين هستند كه سلطهى خودشان را به هر شكلى كه بتوانند، به اين ملت برگردانند. بدانيد كه دشمنان خدا از اسلام و ايمان و وحدت كلمهى شما مردم راضى نيستند؛ از اينكه شما پشت سر مسؤولان كشور، پشت سر قرآن و اسلام، پشت سر نشانهها و پرچمهاى دين حركت كنيد، ناراضى هستند. دشمن، اينطور زندگى را نمىپسندد. شما فرهنگ استكبارى را در دنيا به هم زدهايد. امروز كار بر استكبار مشكل شده است.
اين «نظم نوين جهانى» كه استكبار بيان مىكند، سخنى است كه نيتهاى بسيار خائنانه و خباثتآميزى پشت سر آن است. نظم نوين جهانى يعنى چه؟ يعنى نظام دو قطبى عالم تمام شد، درگيريهاى شرق و غرب تمام شد؛ بله، تمام شد؛ اما آيا نتيجهى تمام شدن درگيرى شرق و غرب بايد قدرت مطلقه و روزافزون امريكا بر ملتهاى ضعيف باشد؟! يعنى ديگر اسلامخواهان و آزاديخواهان در هيچ نقطهى دنيا حق نداشته باشند نفس بكشند؟! يعنى مسألهى فلسطين بايد به قيمت فروختن فلسطين و فروختن فلسطينيان تمام بشود؟! معناى نظم نوين جهانى اين است؟! امريكا اين را مىخواهد. ملت اسلام به خاطر بيدارىيى كه بر اثر انقلاب و ايستادگى شما در جنگ به دست آورده است، تسليم اين خواست امريكا و استكبار نخواهد شد.
البته جنگ خسارتهاى زيادى داشت؛ دشمن هم اين را مىدانست؛ امروز هم مىداند. خسارت جنگ فقط در آن لحظهيى نيست كه گلولهى توپ يا بمب يا موشك به جايى اصابت مىكند. اين اصابت، ويرانى به بار مىآورد. اين خسارت تا هنگامى هست كه اين ويرانى را بشود جبران كرد.
ما هشت سال جنگ داشتيم. سالهاى متمادى بايد همهى شما ملت پشت سر دولت حركت كنيد و دولتمردان با همهى توان و كوشش و با همهى خلوص نيت كار كنند و ثروت ملى اين كشور صرف بازسازى بشود، تا بتوانيم جبران اين خسارتها و ويرانيها را بكنيم. ويرانى جنگ، به اين آسانى برطرف نمىشود.
آيا مىدانيد كه جنگ دوم جهانى براى اروپا و ژاپن و بقيهى كشورها به چه قيمتى تمام شد؟ آيا مىدانيد كه چند سال طول كشيد تا توانستند خودشان را از زير اين بار خلاص كنند؟ در حالى كه ثروت امريكا و جاهاى ديگر هم پشت سر و در اختيارشان بود.
ما مىخواهيم روى پاى خودمان بايستيم. ما مىخواهيم كشور را خودمان آباد كنيم. ما مىخواهيم همت و اراده و پول خودمان اين كشور را آباد كند. مسؤولان دلسوز كشور مشغول تلاشند. آنها با تدبير و ارادهى صحيح و با كمك ملت خواهند توانست انشاءاللَّه اين ويرانيها را جبران كنند؛ البته مقدارى طول مىكشد. جنگ سختى داشت، دوران بازسازى هم سختى دارد؛ اين هم جزو سختى دوران جنگ است. امروز مبارزهى شما، در راه بازسازى و سازندگى و تلاش براى حفظ وحدت است.
منبع:
برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري در نماز جمعه 5/7/1370
زندگی امیرالمؤمنین سر تا پا درس است. آن چیزی که در میان رفتارهای امیرالمؤمنین - که شامل همهی خصلتهای نیک یک انسان و یک زمامدار است - انسان مشاهده میکند و برترینِ این خصوصیات برای امروز ماست، مسئلهی بصیرتبخشی و بصیرتدهی به کسانی است که نیاز به بصیرت دارند؛ یعنی روشن کردن فضا. در همهی ادوار، این شجاعت بیپایان، این فداکاری عظیم، در خدمت آگاه کردن مردم، عمق دادن به اندیشهی مردم و ایمان مردم به کار رفته است. در جنگ صفین وقتی طرف مقابل که احساس میکرد دارد شکست میخورد، برای اینکه جنگ را متوقف کند، قرآنها را سر نیزه کرد، یک عدهای آمدند دور امیرالمؤمنین را گرفتند و فشار آوردند که باید تسلیم شوی و جنگ را تمام کنی؛ اینها قرآن را مطرح کردند. کار مزورانهای بود، کار عجیبی بود. حضرت فرمود: شما اشتباه میکنید؛ شما اینها را نمیشناسید. این کسانی که امروز قرآن را به عنوان حَکم مطرح میکنند، به قرآن اعتقاد ندارند. من اینها را میشناسم. «انّی عرفتهم اطفالا و رجالا»؛ من دورهی کودکی اینها را دیدم، دورهی بزرگی اینها را هم دیدم. «فکانوا شرّ اطفال و شرّ رجال»؛ بدترینها بودند. اینها به قرآن اعتقادی ندارند. وقتی در تنگنا گیر میکنند، قرآن را مطرح میکنند. البته آنها گوش نکردند، اصرار ورزیدند و دنیای اسلام خسارتش را خورد.
امیرالمؤمنین اهل بصیرت دادن است. امروز ما به این بصیرت احتیاج داریم. امروز دشمنان دنیای اسلام، دشمنان وحدت اسلام، با ابزارهای دین وارد میشوند، با ابزارهای اخلاق وارد میشوند؛ باید هشیار بود. آنجائی که میخواهند افکار عمومی مردم غیرمسلمان را فریب بدهند، نام حقوق بشر را میآورند، نام دموکراسی را میآورند؛ آنجائی که میخواهند افکار عمومی دنیای اسلام را فریب بدهند، نام قرآن را میآورند، نام اسلام را میآورند؛ در حالی که نه به اسلام و قرآن اعتقادی دارند، نه به حقوق بشر اعتقادی دارند. این را امت اسلامی باید بداند. ملت ایران در طول این سی وچندسال اینها را آزموده است؛ امروز هم باید بدانیم، همهی ما باید بدانیم.
امیرالمؤمنین در آن لحظهی فریب و فتنه، به دوستان خود نهیب میزند: «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ این راه حقی که در پیش گرفتید، این حرکت صادقانهای که دارید انجام میدهید، این را از دست ندهید و رها نکنید؛ با حرفهای فتنهگران و فتنهانگیزان، در دل شما تزلزل به وجود نیاید؛ «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ راهتان راه درستی است. خاصیت دوران فتنه - همان طور که بارها عرض کردهایم - غبارآلودگی است، مهآلودگی است. نخبگان گاهی دچار خطا و اشتباه میشوند. اینجا شاخص لازم است. شاخص، همان حق و صدق و بیّنهای است که در اختیار مردم قرار دارد. امیرالمؤمنین مردم را به آن ارجاع میداد. امروز ما هم محتاج همان هستیم.
منبع:سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم بوشهروسال 86
در سکوتی که عطر خلوت داشت، ناگهان ازدحام شد روزی
جای باران گرفت طوفان و، عمر گُلها تمام شد روزی
حرمت از شاخه ها جدا افتاد، در، ابابیل با خدا افتاد
یاد اصحاب فیل افتادم، کعبه بی احترام شد روزی
جهل دستش به دست شیطان داد، كم كم آمد به مکر میدان داد
گفت شیطان مواظبت هستم، سنگها در نیام شد روزی
عاشقان یک نفس کم آوردند، یک نفس در قفس کم آوردند
بال پرواز بال آزادی، زخمی تیر و دام شد روزی
لاتها سینه را خراشیدند از دوباره هبل تراشیدند
با به خون خفتن مسلمانان، لات دنیا به کام شد روزی
ذبح کردند جای اسماعیل، عشق را در منای اسماعیل
در منا شد قیامتی بر پا، عید قربان حرام شد روزی
بوسه، نارس به روی لبها ماند، جای می در سبوی لبها ماند
جای ذکر سلام، هر عاشق قسمتش والسلام شد روزی
ای حاجی فدا شده در “مکه و منا”
حج تو شد شبیه حسین “حجه الوداع”
منبع:
به نقل از سایت مشرق
قرآن، تنها گناهى را كه درباره ى آن مي فرمايد: خداوند و تمام لعنت كنندگان هميشه بر انجام دهنده ى آن لعنت ميكنند، كتمان و پوشاندن حق است. «أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللاعنون»(بقره، 159.)
زيرا گاهى در كتمان يك حق، نسلهايى منحرف ميشوند و يا در انحراف خود باقى ميمانند، قرآن ميفرمايد: دانشمندان يهود و مسيحى، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود مي شناختند و نه تنها نام او را بلكه نشانه هاى امّت پيامبرصلى الله عليه وآله را هم ميدانستند؛ ولى از بازگو كردن حق خوددارى كرده و آن را كتمان ميكردند و مردم را در جهل خود رها مي ساختند.
مشابه اين كتمان خطرناك، بدعت و دين تراشى برخى دانشمندان است كه از پيش خود مطالبى را مي نوشتند و ميگفتند اين نوشته ها از طرف خداوند است. در آيه 79 سوره بقره، براى اين گروه نيز سه بار كلمه «ويل» بكار رفته است.
منبع:
(كتاب پرسش ها وپاسخ هاي قرآني.حجة الاسلام قرائتي)
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مجنون آمد از لیلی آش بگیرد، لیلی ظرفش را شکست. یعنی زکات را که تو نباید بخوری. من برای تو تزکیه کردم. مجنون اینها را نمیدانست اما به لیلی حُسنظنّ داشت و او را دوست داشت. حمل بر صحّت کرد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: فعل خدا را حمل بر صحّت کن. بگو شاید با من کاری دارد که اینطور رفتار میکند. چطور مجنون فعل لیلی را حمل بر صحبت کرد. لیلی برای مجنون آش نذر کرده بود. چون دید مجنون متحیّر و سرگردان شده، به او میگویند دیوانه. هوش ندارد، حواسش جمع نیست. او هم مجنون را میخواهد امّا چیزی که هست مجنون شلوغ میکند رسوایی به بار میآورد. لیلی آش نذر کرد که حال مجنون جا بیاید. لیلی خودش آش نذر کرد. در این معنا غور کنید. خود لیلی برای مجنون آش بار کرده است تا مجنون حالش جا بیاید. مجنون هم گرسنه بود شنید که لیلی آش نذری میدهد، آمد که آش بگیرد. یکی از خرابکاریهایش هم همین بود. لیلی صدقه میدهد برای مجنون، این ناشی هم آمده خودش از آن صدقه بخورد. برای کسی که صدقه میدهند خوب نیست خودش از آن بخورد. گوسفندی که قربانی میکنند و یا پدر و مادر برای فرزندشان عقیقه میکنند میگویند پدر و مادر خودشان نخورند. چرا؟ چون بچه مال خودشان است.
گوشت آن را بدهند مومنین بخورند ثواب دارد. میگویند اگر صدقه میدهید خودتان از آن استفاده نکنید. وقتی میگویند صدقه بر ما حرام است، معنایش همین است. صدقه به کلّی بر ائمه(ع) حرام است. صدقه تزکیه و صدقه ال به آنها حرام است. امّا خمس، طیّب است، پاک است و موجب ازدیاد مال است. گُلِ مال است، میرسد. به همین خاطر است که گفتهاند زکات و تزکیه مال و فطریه به سادات نمیرسد. اگر کسی خودش سیّد نیست، به سیّد ندهد، چون به آنها نمیشود زکات داد. زکات تزکیه است، مال را پا کمیکند بدن را پا کمیکند. فطریه که میدهد بدن را پاک میکند. عام نمیتواند فطریهاش را به سادات بدهد برای اینکه آنها باید چیز پاک بخورند و پاک باشند. عام به عام زکات بدهد. سیّد هم به سیّد.
مجنون آمد از لیلی آش بگیرد، لیلی ظرفش را شکست. یعنی زکات را که تو نباید بخوری. من برای تو تزکیه کردم. مجنون اینها را نمیدانست اما به لیلی حُسنظنّ داشت و او را دوست داشت. حمل بر صحّت کرد. وقتی به طعنه به مجنون گفتند تو که برای لیلی طبل میزنی ببین که آش به تو نداد. ظرفت را هم شکست . آنها درد مجنون را نمیدانستند چیست لذا اینطور حرف میزدند. مجنون هم حمل بر صحّت کرد و گفت:
اگر یاد دیگرانش بود میلی / چرا ظرف مرا بکشست لیلی
این حمل بر صحّت است. امیدوارم شما هم به خدا، به ائمه(ع) و به برادر دینی خود حسنظن داشته باشید. اگر یک وقتی چیزی دیدید بگویید من نمیدانم شاید نیّت خیری داشته است. ضرر نمیکنی. البته خداوند بالاتر از این حرفهاست اما چارهای نداریم. برای اینکه بیشتر به خدا نزدیک شویم این کار را میکنیم. اگر کم یا زیاد میکند، یکی را دختر میدهد، یکی را پسر میدهد، یکی را اصلاً نمیدهد جنگ و دعوا راه نیندازیم. بدانیم که چه کار میکند. حمل بر صحّت کنید بگذارید راه باز شود. راه که باز شد آن وقت کیف کنید و بروید جلو. پیامبر خدا(ص) فرمود حَسِّنُوا ظُنُونَکُم بِالله. (وسائل الشیعه جلد دوم صفحه 488) حسنظن خود را به خدا زیاد کنید.
کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 148
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی