1- امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نقل فرمودند: «سه طایفه شفاعت میکنند و شفاعتشان پذیرفته میشود: پیغمبران، علماء و شهدا.» (جامع الحادیث الشیعه، ج 3، ص 16)
2- رسول خدا (صلی الله علیه و اله) میفرمایند: «کسی که از خانه خود به قصد نگهبانی مرزها و یا برای جنگ و جهاد در راه خدا بیرون آید، در هر قدمی که بر میدارد، هفتصد هزار حسنه داده میشود و هفتصدهزار گناه از وی بخشیده میشود، او در ضمان و بر عهده خدا خواهد بود به هر نحوی که بمیرد، چه با اجلش بمیرد و یا اینکه شهید شود و چنانچه برگردد، بخشوده شده و پاک گشته و دعایش در پیشگاه خدا مستجاب خواهد بود.
3- رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: مافوق هر نیکی، نیکی بیشتر و هنری وجود دارد، آنجا که مردی که در راه خدا کشته میشود، بالاتر از آن نیک نیست.
4- اما رضا (علیه السلام) از علی (علیه السلام) نقل میکند که جوانی در هنگام سخنرانی امام علی (علیه السلام) از امام سوال کرد که فضیلت جنگجویان خدا را برای من تشریح کن. امام علی (علیه السلام) از رسول خدا حدیث مفصلی را نقل میکند از لحظهای که جهادگر به میدان جنگ میرود تا لحظه شهادت که در اینجا قسمتی از آن را ذکر میکنیم: «هنگامی که جهت نبرد پا به میدان مینهد و نیزه ها و تیرها رد و بدل میشود و جنگ تن به تن شروع میگردد، فرشتگان با پر و بال اطراف آنان را میگیرند و از خدا میخواهند که او در میدان ثابت قدم باشد. در این هنگام منادی فریاد منادی فریاد میزند: «بهشت زیر سایه شمشیرهاست.» در این هنگام ضربات دشمن بر پیکره شهید سادهتر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامی که شهید هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتی به استقبال او میشتابند و نعمات بزرگ معنوی و مادی که خدا جهت وی فراهم ساخته است، برای وی شرح میدهند و هنگامی که به روی زمین قرار میگیرد، زمین میگوید: «آفربن بر روح پاکیزهای که از بدن پاکیزه عروج میکند. بشارت باد بر تو. چیزی که نه چشمی آن را دیده است و نه گوشی آن را شنیده است و نه از قلبی خطور کرده است، مخصوص توست و انتطار تو را میکشد.»
خداوند متعال چنین میفرماید: «من سرپرست بازماندگان توام. هر کسی بازماندگان تو را خشنود کند، مرا خشنود کرده است و هر کسی آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»(از مرحوم طبری در مجمع البیان)
5- رسول خدا (صلی الله علیه و اله ) فرموده است: «خداوند چنین فرموده است، من جانشین شهید در خانواده وی هستم. هر کسی رضایت خانواده شهید را جلب کند، رضایت مرا جلب کرده است و هر کسی آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»(وسائل الشیعه، باب 25، حدیث 3)
6- رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود:
«شفع الشهید نبی سبعین من اهله.»
«شهید هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت میکند.»(کتر العمال، ج 4، ص 1-4)
در این حدیث و احادیث دیگری که در مورد شهادت و مقام شهید آمده است، همه درجه بلند و مقام عظیم شهید را نشان میدهد که بهترین نیکی است و شهید را بهعنوان شاهد جامعه معرفی میکند که رضایت خداوند را شهید با کارش جلب میکند، حتی تا جایی که سرپرست خانواده شهید را خداوند خود بهعهده میگیرد. بلندترین مقام در آخرت شفاعت است که این مقام از آن پیغمبران، بزرگان و امامان است که در این کار نیز شهدا با آنان برابری میکنند، یعنی میتوانند شفاعت هفتاد نفر را بکنند.
گویا آسمان مدینه رنگ و بوی عزا گرفته. ام البنین علیها السلام در بستر غنوده و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد می آورد. خاطراتی که یادآور گذشته پرفراز و نشیب اوست.
اولین خاطره ای که در ذهنش نقش می بندد، زمانی است که عقیل او را برای برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواستگاری کرد و گفت:
علی علیه السلام همسری می خواهد که از او فرزندی جنگجو و تک سوار پدید آید، پسری که قهرمان عرب لقب گیرد. و آن زن کسی نبود جز فاطمه کلابیه; آری فاطمه!
فاطمه ای که می خواست جای خالی فاطمه سفرکرده را برای علی علیه السلام و کودکان داغدارش پرکند. و گیسوان زینب علیها السلام را به جای مادر مهربانش زهراعلیها السلام شانه بزند و دست نوازش بر سر و روی حسنین علیهما السلام بکشد و ام کلثوم را مادرانه در آغوش گیرد.
از این پس او بانوی خانه ای می شد که انوار لاهوتیش تا فراسوی ملکوت کشیده شده بود و گذرگاه فرشتگان و ملائک مقرب درگاه حق بود و قدسیان عالم بالا، فوج فوج برای تبرک جستن از این وجودهای نازنین هبوط می کردند.
آری فاطمه قدم به خانه ای می گذاشت که داغ فراق فاطمه علیها السلام زخمی عمیق و جان سوز در دل یتیمانش پدید آورده بود و زینب علیها السلام در دوران کودکی خانه دار کوچک این سرای بهشتی شده بود.
و علی علیه السلام چه عاشقانه او را فاطمه خطاب می کرد، ولی وقتی نام فاطمه علیها السلام از زبان علی علیه السلام در خانه طنین انداز می شد، اشک غم در چشمان زینب حلقه می زد و رنگ از رخسار حسین علیه السلام می پرید و قلب او با دیدن این صحنه های جانسوز شرحه شرحه می شد. او از علی علیه السلام خواست تا او را با این نام نخواند. زیرا نام فاطمه علیها السلام داغ یتیمان فاطمه علیها السلام را زنده می کرد. و آن گاه که عباس علیه السلام، عبدالله علیه السلام و عثمان علیه السلام و جعفرعلیه السلام، زمین خاکی و عرش الهی را غرق در شادی و سرور کردند او را ام البنین علیها السلام خواندند و چه نیکو نامی:
مادر پسران!
پسرانی که بارها و بارها آنان را فدائی حسین علیه السلام خوانده بود. حسین علیه السلام که با هر لبخندی، او را جانی دوباره می بخشید و روح بی تابش را آرامش می داد.
او به یاد آورد زمان تولد عباس علیه السلام را; آن هنگام که علی علیه السلام دستان او را غرق بوسه کرد و بی قرار گریست و در پاسخ علت بی قراری و اشک فرمود: “این دست ها روز عاشورا در راه فرزندم حسین علیه السلام جدا خواهد شد.”
و بارها از زبان زینب علیها السلام شنیده بود که چگونه عباس علیه السلام وفا و ادب را شرمنده خویش کرد و با دستان فتاده اش حماسه ازلی آفرید.
نیز زمانی را به یاد آورد که کاروان زخمی اسراء به مدینه بازگشتند. او کنار قبر رسول خداصلی الله علیه وآله، زینب علیها السلام را در آغوش فشرد و پیش از همه از مولایش حسین علیه السلام پرسید; زانوان زینب علیها السلام سست شده، قلبش فرو ریخت و گریه امانش را برید و فریاد برآورد:
«حسین علیه السلام را با لب تشنه سر بریدند»
و زمانی را به یاد آورد که سپر خون آلود عباس علیه السلام را از میان چادرش بیرون آورد و مقابل دیدگان اشکبار ام البنین نهاد; در این لحظه آن چنان قلبش به درد آمد که بی هوش در خاک غلطید.
پس از آن، دیگر بقیع رنگ تلخ سکوت را بر خود ندید. ندبه های ام البنین علیها السلام دوست و دشمن را به فغان وا می داشت و زمین و آسمان را به لرزه می انداخت.
حال، پس از تمامی شدائد و سختی های روزگار، لحظه وصال نزدیک است.
عباس علیه السلام با بال های گشوده در میان دروازه بهشت ایستاده و ورود مادرش را انتظار می کشد زهراعلیها السلام و علی علیه السلام با تبسمی شیرین بر لب، چشم بر آسمان دوخته اند. حسین علیه السلام با عبایی سپید بر دوش، در میان خیل ملائک برای دیدارش لحظه شماری می کنند.
ام البنین علیها السلام با قلبی آرام چشم از این دنیای فانی فرو می بندد و به سوی آسمان معبودش پرمی گشاید و یقین دارد که بهشت و تمامی ساکنان افلاکیش حضور سبز او را می طلبند.
منبع: دیدار آشنا، شهریور 1380، شماره 15.
سخنان حجه الاسلام والمسلمین قرایتی
اهداف دشمنان در فضای مجازی
باید توجه داشت که در حال حاضر دشمنان و استکبار، با اهداف مختلفی از این فضا بهرهبرداری میکنند:
عدهای با مقاصد شیطانی به دنبال ارائه و ترویج باورها و رفتارهای انحرافی هستند. قرآن میفرماید: «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ» (انعام/121) شیطان به ذهن افراد میاندازد که چنین کاری بکنند و وسوسهها از شیطان است.
و عدهای به دنبال سلب آرامش و آسایش از مردم هستند و هدف اصلیشان ایجاد آشوب در جامعه است. اینان با پخش برخی فیلمها و تصاویر واقعی و ساختگی در صدد از بین بردن فضای وحدت و همدلی و اعتماد و صداقت بین مردم و مسئولین هستند تا از آب گلآلودی که خود ایجاد میکنند، ماهی تفرقه و ضربه زدن به دین و نظام را بگیرند.
قرآن کریم میفرماید: «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَـذَا إِلَـهُكُمْ وَإِلَـهُ مُوسَى» (طه/88) سامری برای آنان مجسّمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد؛ پس (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما و خدای موسی است.» آری! افرادی همچون سامری با بهرهگیری از ابزار هنر و زرق و برق و سر و صدا میخواهند کاری کنند که مردم غافل شده و از موسی دور شوند.
بایدها ونبایدها در فضای مجازی
بر این اساس باید برای ارائه و تولید محتوا در این فضای پیچیده مسایلی را در نظر گرفت. باید بدانیم این فضا و استفادهکنندگان از آن چه حقوقی دارند و چه ملاحظاتی را باید مورد توجه قرار داد. براساس آیات قرآن:
* اولین حق مردم (در فضای مجازی)آن است که مطالب و اخبار به شکل صحیح و مستند در اختیار آنان قرار گیرد، نه براساس حدس و گمان، توهین و تهمت، یا شایعه و برداشت شخصی. گاهی وقتها میگویند: آقا در همه سایتها آمده است. ممکن است همه سایتها اشتباه کرده باشند.
قرآن میفرماید: «إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر یک فاسق خبری آورد، تحقیق کنید. پخش اخبار بدون تحقیق در درست و غلط بودن آن، مسئولیتآفرین است. هدهد به حضرت سلیمان(ع) گفت: «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ» (نمل/22) «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی؛ من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی و یقینی برای تو آوردهام.»
* مسأله دوم اینکه هر محتوایی باید به اهلش گفته شود. چون همه مردم ظرفیت هر محتوایی را ندارند. موسی(ع) پیامبر اولوالعزم بود، اما در ماجرای همراهی با خضر نشان داد که ظرفیت و تحمل دیدن و شنیدن همه چیز را ندارد. قرآن میگوید همه مردم ظرفیت یکسان ندارند: «لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» (مائده/101) بر این اساس خبر و مطلبی را نقل نکنیم که امنیت فکری و روانی جامعه به هم بخورد.
* نکته دیگر اینکه مسایل و مطالب، به روز و به موقع باشد. تقریباً چهل سال پیش در کتابی، ماجرای جالبی را خواندم. شخصی برفهای خانهاش را در منزل همسایه ریخته بود. همسایه شکایتش را به دادگاه برده و در تابستان حکم صادر شده بود که برفهای ریخته شده را برگرداند. زمانی که همه برفها آب شده بود. نوشدارو بعد از مرگ سهراب!
قرآن در ماجرای فرار موسی از مصر میفرماید: «وَجَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعَى» (قصص/20) وقتی دربار فرعون تصمیم گرفت موسی را بگیرند و او را بکشند. شخصی با سرعت به شهر آمد و این خبر را به موسی داد. اگر او به موقع نمیآمد، کار موسی تمام شده بود.
* مسئله بعد اینکه باید فعالیتها و حرکات دشمنان را رصد کنیم. ببینیم در دیگر سایتها و فضاها چه میگذرد و چه گفته میشود؟ از دشمنان دین و کشور غافل نباشیم. البته این کار خواص است. کسانی که مسئول هستند، مثل نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سازمان تبلیغات، حوزهها، دانشگاهها و…
در قرآن میخوانیم که وقتی مادر موسی، نوزادش را در صندوقی گذارد و آن را به نیل انداخت، آن را رها نکرد، بلکه به دخترش گفت: «وَ قَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ» (قصص/11) بدون آنکه کسی متوجه شود، این صندوق را دنبال کن. ما نیز باید همه چیز را رصد کنیم. خیلی وقتها از مسایل مهم، زمانی خبردار میشویم که کار از کار گذشته است.
خبرها باید توسط افراد بصیر تحلیل و کارشناسی شود. در این باره قرآن میفرماید: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى(ص) أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (نساء/83) اگر اخبار جامعه به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانده شود، مردم از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد.
* فضای مجازی باید سالم باشد و حب و بغض شخصی در آن نباشد. قرآن میفرماید: «شُهَدَاءَ لِلَّـهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ» (نساء/135) برای خدا شهادت دهید، اگرچه (این گواهی) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! این بدین معناست که در درج اخبار و مطالب قبل از رعایت مصالح شخصی، خدا را در نظر بگیریم.
* باید مواظب بود به افراد بیگناه آسیبی نرسد و با آبروی اشخاص بازی نشود. شنیدهام که در سایتها تصاویر و فیلمهایی از افراد معروف و غیرمعروف بدون در نظر گرفتن حریم خصوصی و شخصی افراد دست به دست میشود. قرآن میفرماید: «أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ» (حجرات/6) مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید!
* باید مراقب باشیم مطلبی که منتشر میکنیم، بازتاب منفی نداشته باشد و مورد سوء استفاده و بهرهبرداری غلط قرار نگیرد. قرآن میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا» (بقره/104)ای افراد باایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن میکنید،) نگوئید: «راعنا»؛ بلکه بگوئید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!» است و هم به معنای «ما را تحمیق کن!»؛ و دستاویزی برای دشمنان است.)
* امام صادق(ع) فرمود: اگر یک چیزی از من شنیدید، با قرآن تطبیق کنید، اگر طبق قرآن بود، از ماست. اگر یک چیزی از ما نقل شد که ضد قرآن بود، قبول نکنید. حدیث را باید تحقیق کرد. احادیث دروغ بسیار است. وقتی آیه نازل شد که بعضی از مردم جانشان را در راه خدا فدا میکنند: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ» (بقره/207) معاویه گفت هر کس بگوید این حدیث در شان ابن ملجم است، من به او جایزه میدهم. از معاویه پول گرفتند و آیهای که در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است، گفتند: درباره ابن ملجم است.
منبع:
و من خطبة له (ع) رُوِيَ عَنْهُ اءَنَّهُ قالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّساءِ فَاطِمَةَع كَالْمُناجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوارِكَ، وَالسَّرِيعَةِ اللَّحاقِ بِكَ، قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَرَقَّ عَنْها تَجَلُّدِي، إِلا اءَنَّ لِي فِي التَّاءَسِّي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ، وَفاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ.
إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ اءُخِذَتِ الرَّهِينَةُ. اءَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ اءَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى اءَنْ يَخْتارَ اللَّهُ لِي دارَكَ الَّتِي اءَنْتَ بِها مُقِيمٌ، وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضافُرِ اءُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِها، فَاءَحْفِها السُّؤ الَ، وَاسْتَخْبِرْها الْحالَ؛ هذا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ.
وَالسَّلامُ عَلَيْكُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإ نْ اءَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إِنْ اءُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ.
امام علی علیهالسلام هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها چنین با پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله درد دل کردند: سلام بر تو اى رسول خدا(ص)، سلامى از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است.
اى پيامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه(ع) كم شده، و توان خويشتندارى ندارم اما براى من كه سختى جدايى تو را ديده، و سنگينى مصيبت تو را كشيدم، شكيبايى ممكن است، اين من بودم كه با دست خود تو را در ميان قبر نهادم، و هنگام رحلت جان گرامى تو ميان سينه و گردنم پرواز كرد.
همه ما از خداييم و به خدا باز مى گرديم. پس امانتى كه به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسيد.
از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه خدا خانه زندگى تو را براى من برگزيند.
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند، از فاطمه(ع) بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگارى سپرى نشده، و ياد تو فراموش نگشته است.
سلام من به هر دوى شما، سلام وداع كننده اى كه از روى خشنودى يا خسته دلى سلامى نمى كند، اگر از خدمت تو باز مى گردم از روى خستگى نيست، و اگر در كنار قبرت مى نشينم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى باشد.
منبع:
نهج البلاغه -محمد دشتی خطبه 202
صدق غیبت در مواردی چون وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در جلسه درس خارج فقه خود که درتاریخ ۷دیماه سال ۸۹ در ذیل بحثِ موارد استثناء از حکم حرمت غیبت بود، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نکات مهمی در تبیین احکام آن اشاره فرمودند، که نظر به اهمیت بحث، این بخش از بیانات معظمله را در اختیار علاقهمندان و فعالان فضای مجازی قرار میدهیم.
ایشان بیان کردند: اینى که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزى را پابند شد، که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یک جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم، حالا آن کسانى که این کارها را میکنند، خیلى اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند. خب، ملاحظه میکنید دیگر.
گاهى چیزهائى را مىآورند که معلوم نیست حدِّ غیبت(۱) بر او صادق باشد. شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است. نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه، موارد استثناء همان مواردى است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.
باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکى از چیزهائى که ما همهمان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه اینها میشود؛ یعنى ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن در نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.
خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطایى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جایى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى میکند یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقى کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راههاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً(۲) از تهمت و افتراء و اینها.
بنده یک وقتى به یک مناسبتى در یک صحبت عمومى عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛(۳) یعنی وقتى افک(۴) را شنیدید چرا به همدیگر حسنظن نداشتید؟ یعنى از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفرى تهمت زدند، یک چیزى را گفتند – حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت – چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمه لولاى تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلى معناى وسیعى دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردى. چراى با تأکید است. یعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» این است؛ تحذیریه است.
حرفهای آشکار یکدیگر را نقد کنید…
{چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسنظن ندارید. تا فوراً کسى آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستىاش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعه ما، از همان چیزهائى است که بایست از همین ادله غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است.
امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعه ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهایى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین کنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.
بنابراین به نظر من همین ادلهاى که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنى واقعاً همانى که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.
۱) معنی غیبت، تعریف غیبت
۲) تا چه رسد به
۳) سورهی نور، آیه ۱۲
۴) تهمت، افترا، نسبت ناروا
منبع:
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در جلسه درس خارج فقه۷دیماه سال ۸۹