قرآن میفرماید: اگر فکر میکنید راهی که در پیش گرفتهاید درست است، باید از مرگ نترسید: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛ آدمی که راهش حق است، نگران نیست.
حجتالاسلام «محسن قرائتی» استاد تفسیر قرآن کریم بیش از 30 سال است به تدریس معارف قرآن و اهلبیت(ع) میپردازد و سالها است که پنجشنبهها در برنامه درسهایی از قرآن میهمان خانههای ایرانیان است.
با توجه به تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر توجه به انس عمومی با قرآن و توجه به مفاهیم الهی، در سال جدید گزیدهای از تفسیر قرآن حجتالاسلام قرائتی در سالهای گذشته را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
در ادامه بخشی از تفسیر قرآن حجتالاسلام قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن با موضوع «پیروزی حق» که در 8 خردادماه سال 1376 ایراد شده است، تقدیم میشود.
- آفرینش آسمانها و زمین بر اساس حق است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» مومنون/115 خیال میکنید آفرینش شما عبث و بیهوده است؟! هستی بازی نیست، شما هم بازی نیستید. کار جدی است. «أَ لَمْتر أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ» ابراهیم/19، «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ» احقاف/3. یک ذره عبث بودن و بیهوده کاری در آفرینش نیست.
- حق در همه ادیان ارزش دارد: حق فقط برای اسلام نیست. قرآن از برخی یهودیها تعریف میکند، میفرماید: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اعراف/159، «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اعراف/181. برخی یهودیها خوب هستند برای اینکه حق را میپذیرند. یعنی اگر یک نفر غیر مسلمان هم حرف حق زد از او حمایت کنید.
- حق بر باطل پیروز است: ماجرای عاشورا نیز مؤید این مطلب است. 43 تا رادیو از باطل(صدام) حمایت میکردند و به امام(حق) جسارت میکردند. قرآن میفرماید: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» قصص/83، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» طه/132 بالاخره 72 نفر کربلا پیروز شدند یا 30000 نفر یزید؟ ممکن است باطل جلوهای داشته باشد ولی حق پیروز است. قرآن میفرماید: باطل مثل کف است، سر و صدا میکند. ولی زود کنار میرود. آن «آب» حق است که میماند.
- در قرآن دو تا «نِعْمَ الْعَبْدُ» داریم. یعنی بنده بسیار خوب. یکی برای پیغمبری که خیلی وضعش خوب است(حضرت سلیمان(علیه السلام)) و میفرماید: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» ص/30. یکی هم حضرت ایوب که وضعش خیلی بد بوده است. به ایشان هم میفرماید: «نِعْمَ الْعَبْدُ» هردو هم در سوره(ص) و پشت سر هم آمدهاند. میدانید یعنی چه؟ میخواهد بگوید، بندگی خدا حسابش از زرق و برق دنیا جداست.
- نبوت بخاطر حق است: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» ص/26 پیغمبر و خلیفه خدا هستی، اما حق. . . اصلا حکومت اگر به خاطر حق نباشد ارزش ندارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: حکومت در نزد من از عطسه و آب بینی بزغاله، کمتر است، مگر اینکه بتوانم حق را زنده کنم. پس ارزش حکومت به حق است.
- مصادیق حق، انبیاء حق هستند: «لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» اعراف/43، «قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ» نساء/170، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ» بقره/119، «نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» بقره/176. امام حق است.
- در قرآن 268 قصه وجود دارد. داستانهای دیگر معمولا ساختگی هستند. اما داستانهای قرآن همه حق هستند: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ» آل عمران/62، «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» کهف/13. و لذا مرحوم مطهری فرمودند: «داستان راستان». میزان حق است: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» اعراف/8. میزان در قیامت حق است. قیامت حق است: «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» فرقان/26.
- قرآن میفرماید: اگر فکر میکنید راهی که در پیش گرفتهاید درست است، باید از مرگ نترسید: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» جمعه/6. آدمی که راهش حق است، نگران نیست.
منبع:
بعضی از مردم قائلند که اگر در آدمی دلش پاک باشد کافیست؛ یعنی اگر انسان اعمال مربوط به دین و شریعت را انجام نداد ولی از رذائل اخلاقی دوری کرد، این برای او کافی است. ما در اینجا به این شبهه پاسخ میدهیم.
در پاسخ به نکاتی باید توجه کنید:
1- این ادعا سخنی زیبا اما بی محتوا برای فرار از مسئولیت پذیری و عمل به تکالیف و وظایف الهی و انسانی است.
2- اگر دل انسان واقعا پاک باشد باید به دنبال خواست و فرمان پاک ترین دلدار یعنی حضرت حق تعالی باشد و دل پاک تسلیم خدای پاک و مطیع دستور و حکم او است.
3- دلی که یله و رها و تابع هوا و هوس و میل خود باشد و بند بندگی خدا را رها کند و تکلیف و وظیفه ای حس نکند نمی تواند پاک و مطهر باشد.
4- معصومین –علیهم السلام- که ما را به عمل صالح و انجام تکالیف الهی سفارش و توصیه کرده اند به اعتراف دوست و دشمن پاکترین دل را داشته اند؛ ولی در عین حال خود پیش از همه و بیش از همه به این دستورات عمل کرده و صالح ترین عمل را داشته اند.
5- ادعای داشتن دل پاک مانند هر ادعای دیگر نیازمند علامت و نشانه است و بهترین نشانه دل پاک انجام عمل صالح و پاک است؛زیرا از کوزه همان برون تراود که در او است. مگر می شود کسی دلش پاک باشد, ولی اعمالش ناپاک یا بالعکس. معمولا اعمال ظاهری انسان با باطن او هماهنگ است و ظاهر هر کسی نشانه باطن او است, مگر اینکه عمدا بخواهد ظاهر سازی کند.
6- منظور از دل پاک نیت خدایی است. دلش پاک است یعنی نیت اش رضایت خدا است. دراین صورت باید عمل اش هم مورد رضایت خدا باشد. به عبارت دیگر نمی شود کسی با عمل ناصحیح نیت صحیح کند. عملی صحیح و مقبول و موثر است که هم ظاهرش صحیح و مورد رضایت الهی باشد هم نیت اش خوب و برای رضایت خدا باشد. به تعبیر طلبه ها هم حسن فعلی داشته باشد هم حسن فاعلی و در صورتی که یا نیت اش خوب نباشد یا خود عمل خوب نباشد , این عمل خوب و صالح و مورد رضایت خدا تلقی نمی شود و در شخصیت انسان هم بازتاب و تاثیر مثبت ندارد.
منبع:
انتظار، یکی از پربرکتترین حالات انسان است، آن هم در انتظار دنیایی روشن از نور عدل و داد. اگر انتظـار و امیـد نباشـد، مبـارزه معنی نـدارد و اگر اطمینان بـه آینده هم نباشـد، انتظـار معنی نـدارد. انتظار واقعـی، با اطمینان و اعتماد ملازم اسـت
«انتظار فرج امام زمان(عج)» شامل مجموعه بیانات و تحلیلهای مقام معظم رهبری درباره مسأله مهدویت در 116 صفحه است که میتواند پاسخگوی بسیاری از مسائل و شبهات مرتبط با انقلاب اسلامی، نظریه انتظار و عقاید شیعه نسبت به امام زمان(عج) باشد.
«ساختن زندگی امروز در جهت حکومت امام زمان(عج)، مبارزه با استکبار تلاشی برای حاکمیت اسلام، انتظار فرج یعنی حرکت در جهت قسط و عدل، عقیده درست به امام زمان(عج) عامل تسلیم نشدن مردم، ایجاد ناامنی، شیوه استعمار برای مبارزه با عقیده انتظار، ارتباط خاص بسیجیان با امام زمان(عج)، رسیدن به تمدن نوین اسلامی، مقدمه ظهور حضرت بقیةالله(عج)، درسهای نیمهشعبان برای منتظران، از غدیر تا ظهور، درسهای اعتقاد به مهدویت و انتظار موعود، نگاه صحیح به مهدویت و تأثیر آن در عرصه اجتماع، نقش علما در زمینهسازی ظهور از جمله سرفصلهای این کتاب به شمار میرود.
رابطهى معنوى بین آحاد مردم و امام زمان(عج)
ارتباط قلبی یکایک مـردم مؤمـن با مقـام ولایـت عظمی و ولـیالله اعظم، یکی از برکاتی است که از مشخص بودن مهدی موعود(عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در عقیده مـردم ما ناشـی میشـود. ما عـلاوه بـر اعتقاد به اصـل وجـود مهـدی و این کـه کسـی خواهـد آمـد و دنیـا را از عـدل و داد پر خواهد کرد، شخص مهدی را به میشناسیم و نام و کنیه و پدر و مادر و تاریخ ولادت و کیفیات غیبت و اصحاب نزدیک و حتی بعضی از کیفیات هنگام ظهور او را نیز میدانیم. اگرچه آن شخصیت درخشان و خورشید تابان را در بیرون و محیط زندگی خود نمیبینیم و او را تطبیق نمیکنیم، اما معرفت به حال او داریم.
رابطه بین شیعیانی که این اعتقاد را دارند، با مقام ولایت و مهدی موعود، یک رابطه دائمی است و چقدر خوب و بلکه لازم است که یکایک ما، قلباً هم این رابطه را با توجه و توسل و حرف زدن با آن حضرت حفظ کنیم. طبق همین زیاراتی که وارد شده و بعضاً مأثور است و به احتمال زیاد به خود معصوم(ع) مستند است، این رابطۀ قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دائم در دل انسان زنده نگه میدارد.
ملازمت انتظار واقعی، با اطمینان و اعتماد به آینده
انتظار، یکی از پربرکتترین حالات انسان است، آن هم در انتظار دنیایی روشن از نور عدل و داد. «یملاالله به الارض قسطا و عدلا» خدای متعال به دست او، سرزمین بشری و همۀ روی زمین را از عدالت و دادگستری پر خواهند کرد. انتظـار چنیـن روزی را بایـد داشـت، نباید اجـازه داد کـه تصرف شـیطانها و ظلـم و عـدوان طواغیت عالم، شـعلۀ امیـد را در دل خامـوش کند، بایـد انتظار کشـید. انتظار، چیـزی عجیب و دارای ابعـاد گوناگونی است. یکـی از ابعـاد انتظار، اعتمـاد و امیـدواری بـه آینـده و مأیوس نبـودن اسـت. همیـن روح انتظار اسـت که به انسـان تعلیم میدهد تـا در راه خیـر و صلاح مبـارزه کنـد. اگر انتظـار و امیـد نباشـد، مبـارزه معنی نـدارد و اگر اطمینان بـه آینده هم نباشـد، انتظـار معنی نـدارد. انتظار واقعـی، با اطمینان و اعتماد ملازم اسـت. کسـی کـه به آمدنـش اعتمـاد و اطمینـان داریـد، انتظـارش را میکشـید و انتظار کسـی که به آمدنش اعتماد و اطمینان ندارید، انتظار حقیقی نیسـت. اعتمـاد، لازمۀ انتظار اسـت و ایـن هر دو، ملازم با امید اسـت و امـروز این امیـد، امـری لازم برای همۀ ملتهـا و مـردم دنیا است.
امید شرط مبارزه و حرکت به سمت صلاح
دنیا در طول تاریـخ طولانی بشـر، ادوار سـیاه و تاریکی به خود دیده اسـت؛ امـا بدون شـک یکی از تاریکترین ادوار زندگی بشـر و تلختریـن روزگارهای عمومـی مردم عالـم، همین روزگار کنونی اسـت کـه در آن هیچ تردیـدی نباید کرد و ایـن به خاطر تسـلط روزافـزون قدرتهای شـیطانی و بزرگ عالـم بر زندگی انسانهاسـت. اگر شـما بـه وضع دنیـا نـگاه کنیـد، قضیـه روشـن میشـود. در دنیـا، قدرتها عالـم را بیـن خودشـان تقسـیم کرده بودنـد و روز به روز تسـلط و تصـرف قدرتهـای بزرگ نسـبت بـه مناطـق گوناگون عالم، سـختتر و سـنگینتر شـده . امـروز دخالت قـدرت شـیطانی و طاغوتی آمریـکا در زندگـی ملتها از همیشـه بیشـتر اسـت. در همۀ شئون عمـده و اساسـی ملتها دخالت میکنند و این دخالت، منحصر به مسائل اقتصادی ملتها نیست، بلکه در فرهنـگ و سیاسـت و ادارۀ امـور و تعییـن مدیران امـور کشـورها نیز دخالـت میکنند. اگـر کسـانی در جوامع گوناگـون اوضـاع را نفهمنـد و نداننـد، راحـت زندگـی میکننـد؛ امـا صاحبان فکـر و افـراد هوشـمند و روشـنفکر و کسانی که می فهمند قدرت های طاغوتی با زندگی و سرنوشت آنان چه می کنند، حقیقتاً دنیا برای آنان تیره و تار است و زندانی بیش نیست، «ضاقت علیهم الارض بما رحبت» حقیقتا انسانهای هوشمند در بسیاری از مناطق دنیا، اینگونه زندگی میکنند. اگر در دلها امید به روزگار روشن باشد، مبارزه ممکن است و اگر امید بمیرد، مبارزه و حرکت به سمت صلاح هم خواهد مرد.
منبع:
ای فرزند احمد! آیا راه ملاقات و دیداری به سوی تو هست؟ پس کی آن زمان فرا می رسد که ما از فیض وجود تو بهره مند گردیم؟ پس چه زمانی ما به نهر شاداب تو وارد شده و سیراب می شویم؟! دیرزمانی است که ما تشنه ی وجود تو هستیم، پس کی آن زمان می رسد که از آب گوارای تو بهره مند شویم؟
مولای من! آقای من! کی آن زمان فرا می رسد که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم که پرچم پیروزی را بلند کرده ای تا چشمانمان به نور جمال تو روشن شده و با راهنمایی هایت، هدایت شویم؟ کی آن روز فرا می رسد که تو ما را از حقایق چیزهایی که برایمان دشوار و سخت است، آگاه نموده و گره مشکلاتمان را باز کرده و به وجود تو، جهالت و نادانیمان، رفع شده و کمالاتمان، کامل شود.
گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی، آقای من!
گفتی بگو: اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی؟
گفتی بگو: اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تومی خواهم که روز ظهورت باشم؟
گفتی بگو: اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد؟
گفتی: بگو: اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی
اللهم عجل لولیک الفرج
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم...
منبع:
تبیان
ائمه طاهرین علیهم السلام بسیاری از مسائل را با لسان ادعیّه بیان فرموده اند، لسان ادعیّه با لسانهای عادی که آن بزرگواران داشتند و احکام را بیان می فرمودند خیلی فرق دارد… آن که سبکبار می کند انسان را و از این ظلمتکده می کشد او را بیرون و نفس را از آن گرفتاری ها و سرگشتگی هائی که دارد خارج می کند این ادعیّه ای است که از ائمه ما وارد شده اند… این ادعیّه مهیّا می کنند این نفوس را برای این که این علائقی که انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علائق، این گرفتاری هائی که انسان در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است، متحیّر کرده است، نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است ببرند، راه های دیگر راه انسان نیست، صراط مستقیم راه انسانیّت است.
منبع:
[امام خمینی ،صحیفه نور، ج 12، صص 240 – 241]