فاطمه فرهانيان خواهر شهيده مریم :
شهيده مريم فرهانيان يك انسان معمولي با انديشههاي بلند بود، چراكه با شناخت راه و مسير درست به درجه رفيع شهادت نائل آمد .او در هنگام دفاع از ميهن در سن نوجواني و جواني قرار داشت، اما آنقدر به خودسازي و تهذيب نفس پرداخته بود كه در سن 21 سالگي به درجه شهادت نائل آمد .اين شهيده بزرگوار با تأسي از حضرت زهرا(س) در جواني به شهادت رسيد و همواره در رفتار و كردار خويش ايشان را الگو قرار داده بود .
شهيده مريم همواره در زندگي به دنبال شناخت تكليف و وظيفه ديني و شرعي خود بود و با جديت به وظايف خود عمل ميكرد .
شهيده مريم فرهانيان يك انسان معمولي با انديشههاي بلند بود، چرا كه با شناخت راه و مسير درست و با تلاش و مجاهدت براي رسيدن به قلههاي متعالي انساني به درجه شهادت نائل شد .
مريم توجه ويژهاي به مبدأ و مقصد خلقت انسان داشت و از عادات پسنديده ايشان اين بود كه در جمعهاي دوستانه با گريز به مسئله معاد اين موضوع را براي ديگران هم يادآور ميشد .
در جريان فتنههاي اخير همان اندازه كه اهميت اطاعت از ولايت فقيه براي همگان مشخص شد، در جريان جنگ تحميلي نيز شناخت حق از باطل مشكل بود و در اين زمان مريم توجه خاصي به فرمان و سخنان امام خميني(ره) داشت .
مريم هنگام نماز خواندن به گونهاي بود كه اطرافيان به خوبي متوجه خشوع و خضوع ايشان بودند .
گذشت و فداكاري، مهرباني و ايثار و گذشتن از حق خود در زماني كه حق با اوست از جمله ديگر ويژگيهاي شخصيتي شهيده مريم فرهانيان بود .
مريم همواره گناهان كوچك را زمينهاي براي انجام گناهان بزرگ ميدانست ابراز داشت: بايد از گناهان كوچك ترسيد چرا كه كوچك شمردن گناهان صغيره باعث بروز بسياري از مشكلات و گناهان كبيره ميشود .
وي در خصوص شجاعت اين شهيده دفاع مقدس می گوید : در روزهاي نخستين جنگ و در حالي كه تنها 20 روز از شهادت برادرمان مهدي گذشته بود و مادرم شرايط روحي نامساعدي داشت مريم قضيه بازگشت به آبادان را مطرح كرد .
هيچ كس جرأت مطرح كردن بازگشت به جبهههاي جنگ را به مادر نداشت، اما مريم بهترين تصميم را گرفت و مجوز بازگشت هشت نفر از اعضاي خانواده را نيز به همراه خود به جبهه از مادرمان گرفت .
منبعک خاطرات شهدا/ج1
رمز موفقيت مريم اين بود كه هيچگاه دلبسته دنيا نشد و دنيا و زرق و برقش را نميديد. وي با بيان اينكه من تنها چهار سال با مريم همرزم بودم، اذعان داشت: براي انتخاب دوست بايد بيشترين دقت را انجام دهيم اما مريم پيش از آنكه دوست من باشد الگوي خوب و مطمئني بود.
مريم نخست به عنوان امدادگر در بيمارستان مشغول فعاليت بود و سپس وارد بنياد شهيد شد، مريم روحي پويا داشت و سكون و يكجا ماندن را نميتوانست تحمل كند و اگر ميديد در جاي ديگري ميتواند خدمت كند خود را به آنجا ميرساند.
او پس از مدتي فعاليت در بيمارستان، به عنوان مددكار اجتماعي در بنياد شهيد مشغول شد و به مددكاري و مواظبت از مادران شهيدان ميپرداخت و او اعتقاد داشت كه مراقبت از مادران شهدا چيزي كمتر از جنگيدن در جبههها نيست .
خاطره ای از سامری :
روزي وارد خانه شدم و مريم را رو به قبله ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش ميزند و از او سؤال كردم كه مشكلي پيش آمده، چيزي نگفت اما بعدها براي من تعريف كرد كه من هر روز اعضاي بدنم را مواخذه ميكنم و از آنها ميپرسم كه امروز براي خدا چه كاري انجام دادهايد .
خانم سامری در خصوص عزاداريهاي بينظير همرزمش می گوید :
در ايام فاطميه روزي سرزده وارد خانه شدم و ديدم مريم به پهناي صورت اشك ميريزد و نام حضرت زهرا(س) را صدا ميزند .
به او گفتم كه چرا اينقدر اشك ميريزي؟
گفت : شما اگر مادرتان فوت كند چه كار ميكنيد، شادي ميكنيد يا گريه؟
مریم عليرغم فعاليت زيادي كه داشت روزه ميگرفت و تنها با نان و آب افطار ميكرد .
هيچ چيز او را راضي نميكرد و همين موجب شده بود كه يك لحظه آرامش نداشته باشد تا اينكه در بهار عمر خود با رسيدن به مقام شهادت به آرامش هميشگي رسيد .
منبع:خاطرات شهدا/ ج 1
در ذیل به برنامه های روزانه آن شهید عارف و سالکِ الی اللّه که عین عبارات و نوشته های اوست، اشاره می کنم:
1. تمام مواظبت بر ادای واجبات و ترک محرّمات با کمال دقّت؛
2. کمال مراقبت در همه روز؛
3. محاسبه هنگام خواب؛
4. تدارک وتنبیه و مجازات؛
5. ساعتی خلوت با خدا یا گریه و زاری و خضوع و خشوع؛
6. چون از ذکر خسته شدی، سر به گریبان فکر فرو بری؛
7. هفتاد مرتبه استغفار صباحا و مساءً؛
8. هر شب و عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر؛
9. مواظبت بر تهجّد و برخواستن لیل و قرائت قرآن تا طلوع آفتاب؛
10تمام مواظبت بر دوام توجّه به حضرت حجّت علیه السلام و بعد از هر نماز دعای غیبت، سه مرتبه توحید و دعای فرج؛.
11. تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بعد از هر نماز واجب و قرائت آیة الکرسی قبل از خواب؛
12. سجده شکر بعد از بیداری از خواب و خواندن آیات آخر سوره آل عمران با توجه در معنا؛
13. دعای صحیفه بعد از نماز واجب ترک نشود.»
این برنامه مراقبت ویژه ای بود که یک نوجوان شانزده ساله به آن عمل می کرد و پس از شهادت او در جیب لباسش پیدا شد.
جبهه های نبرد، از این شهیدان عارف و عارفان شهید بسیار به خود دیده است.
منبع:خودسازی به سبک شهدا/ج1
بار پروردگارا ! دیدی بندگانت چگونه مزد زحمات رسولت را دادند. زمانی که پیامبر (ص) از دنیا رفت حدود هفت میلیون مسلمان داشت ولی همین بندگانت بعد از گذشت کمتر از سه ماه یک عده دنیا پرست جانی درب خانهی دخترش و جانشینش حضرت علی(ع) را به خاطر حب ریاست به آتش کشیدند، آن هم بعد از آن همه سفارشات پیامبر اکرم (ص) نسبت به عترتش. بار پروردگارا ! کجا بودند آن بندگان شکر گزارند که دفاع از ولی تو در زمین کنند و تو خالق یکتا چه صبری داری آن موفق که دیدی بر گردن ولیت یک عده شیطان انسان نما طناب انداخته و یا آن بانوی پاک و معصومی را که فرمانبروی از او را بر تمام جن و انس و حتی پیامبرانت و همه ی موجودات روی زمین واجب نمودی دیدی چگونه مورد ضرب و شتم قرار دادند ویا با دیگر ولیت امام حسن مجتبی (ع) ؛ جگرش را پاره پاره کردند وسر دیگر حجتت را بر نیزه نمودند و دیگری را سال های سال در گوشه ی زندان اسیر کردند و هرکدام را به زهری مسموم کردند . کجا بودند طرفداران این گوهر های پاک ؟ چگونه شکر نعمتت را به جا آوردند؟! ای تف بر تو و بی وفاییت دنیا !
خواهران و برادران عزیز! بیایید جزو آن گروه بی انصاف و بی مروت نباشیم قدری به خود آییم و ببینیم چقدر به فکر امام زمانمان هستیم.
سید بن طاووس (رحمة الله) می گوید :
شبی در سامرا وارد سرداب امام زمان (ع) شدم. صدای ملکوتی امام را در حال مناجات با خالق یکتا شنیدم که می فرمود:
«پروردگارا ! شیعیان ما از ما هستند ، از زیادی گل ما خلق شده اند و به آب ولایت ما عجین گشته اند ، خدایا آن ها را بیامرز و گناهنشان را عفو فرما . پروردگارا ! آن ها را روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مؤاخذه مفرما چنان چه میزان گناهانشان بیشتر و صوابشان کم است از اعمال من بردار و به صواب آن ها بیفزای».
خواهر وبرادرم ! خیال می کنید در مقابل این همه دروغ ها ، غیبت ها، ربا خواری ها ، دنیا پرستی ها و بی حجابی ها و چون حیوانات به خاطر دنیا به جان هم افتادن ها و هم چنین بی حرمتی به کلام خداوند یعنی قرآن و بی اعتنا بودن به امام زمان (ع) عذاب ندارد. به خدا قسم در مقابل این اعمال ما باید از آسمان سنگ ببارد.
می دانید چه کسی جلوی این عذاب الهی را گرفته است؟ آری آن دعا های شبانه روزی امام زمان(عج) ماست. آخر چقدر بی انصافی و چه قدر بی معرفتی ! چرا ما به فکر آن حجت الهی نیستیم؟ تا کی در حضورش مرتکب عصیان می شویم به عنوان یک شیعه به جای این که زینت آقا امام زمان (ع) باشیم ، با اعمالمان دل پاک و مطهرش را به درد می آوریم؟
از آنجا که این آخرین حجت الهی چون آبا و اجدادش مهربان و رئوف و با گذشت است، به جای نفرین برما بازهم دعا می کند. شما را به خدا آیا دور از انصاف نیست که آن گوهر پاک ولایت صبح تا شب به فکر ما باشد ولی ما گنهکاران از یاد او غافل باشیم؟ در صورتی که می دانیم که هیچ عملی به درگاه پروردگار بدون نداشتن ولایت امام زمان (ع) مورد قبول خداوند نیست.
منبع:داروخانه معنوی-رضا جاهد
ابراهيم مي گفت: “اگر قرار است انقلاب پايدار بمونه و نسل هاي بعدي هم انقلابي باشن، بايد توي مدرسه ها فعاليت كنيم. چون آينده مملكت به دست كساني سپرده مي شه كه شرايط دوران طاغوت رو كمتر حس كرده اند. “وقتي هم مي ديد اشخاصي كه اصلاً انقلابي نيستند به عنوان معلم به مدرسه مي روند خيلي ناراحت مي شد و مي گفت:”بايد بهترين و زبده ترين نيروهاي انقلابي توي مدارس و خصوصاً دبيرستانها باشن“.
براي همين، كاركم دردسر رو رها كرد و رفت سراغ كاري پر دردسر با حقوقي كمتر، اما به تنها چيزي كه فكرنمي كرد ماديات بود.
مي گفت: “روزي رسون، خداست. بركت پول مهمه وكاري هم كه براي خدا باشه بركت داره “.
به هر حال براي تدريس در دو مدرسه مشغول به كار شد. دبير ورزش دبيرستان ابوريحان منطقه 14 و معلم عربي دريكي از مدارس راهنمائي محروم منطقه 15 تهران.
تدريس عربي ابراهيم زياد طولاني نشد و از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت و حتي نمي گفت كهچرا به آن مدرسه نمي رود.
اما يك روز مدير مدرسه راهنمائي آمد و شروع كرد با من صحبت كردن و گفت: “تو رو خدا، شما كه برادرآقاي هادي هستين با ايشون صحبت كنين كه برگرده مدرسه” گفتم: “مگه چي شده؟”
کمي مكث كرد و گفت: “حقيقتش آقا ابراهيم از جيب خودش پول مي داد به يكي از شاگرداش كه هر روز زنگ اولبراي كلاس ايشون نون و پنير بگيره! آقاي هادي نظرش اين بود كه اينها بچه هاي منطقه محروم هستن و اكثراًگرسنه مي يان سر كلاس ، بچه گرسنه هم درس رو نمي فهمه".
ولي من بچگي كردم و با ايشان برخورد كردم و گفتم: “نظم مدرسه ما رو به هم ريختي “، در صورتي كه هيچ مشكلي براي نظم مدرسه پيش نيومده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: “ديگه اينجا حق نداري از اين كارابكني.
آقاي هادي هم از پيش ما رفته و بقيه ساعتهاش رو تو مدرسه ديگه اي پركرده حالا، هم بچه ها و هم اولياشون ازمنخواستن كه آقاي هادي رو برگردونم. همه از اخلاق و تدريس ايشون تعريف مي كنن. ايشون در همين مدت كم، برايبسياري از دانش آموزان بي بضاعت و يتيم مدرسه وسائل تهيه كرده بود كه حتي من هم خبر نداشتم. “
روز بعد با ابراهيم صحبت كردم و حرفاي مدير مدرسه رو بهش گفتم ، اما فايده اي نداشت . چون وقتش رو جائي ديگه پر كرده بود.اما در دبيرستان ابوريحان ابراهيم نه تنها معلم ورزش، بلكه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه ها بود. بچه ها هم كه از پهلواني ها و قهرماني هاي معلم خودشان شنيده بودن، شيفته او بودن. درآن زمان كه بيشتر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نمي دادند ابراهيم با ظاهري آراسته وكت وشلوار به مدرسه مي آمد.
چهره اي زيبا و نوراني، كلامي گيرا و رفتاري صحيح ، از او معلمي كامل ساخته بود.
منبع:سلام بر ابراهیم /ج1