ابوطلحه انصارى، بيشترين درختان خرما را در مدينه داشت وباغ او محبوبترين اموالش بود. اين باغ كه روبروى مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله واقع شده بود، آب زلالى داشت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله گاه وبى گاه وارد آن باغ مى شد واز چشمه ى آن مى نوشيد. اين باغِ زيبا و عالى، درآمد كلانى داشت كه مردم از آن سخن مىدگفتند.
وقتى آيه نازل شد كه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى …» او خدمت پيامبر رسيد وعرض كرد: محبوبترين چيزها نزد من اين باغ است، مى خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تجارت خوبى است، آفرين بر تو، ولى پيشنهاد من آن است كه اين باغ را به فقراى فاميل و بستگان خويش دهى. او قبول كرد وباغ را بين آنان تقسيم كرد
تفسير كبير ومجمع البيان؛ /صحيح بخارى، ج 2، ص 81./تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 562
استاد حدائق می فرماید:
مردم! نشانه پول خوب میدانید کدام است؟
که هر چه افزایش پیدا میکند فقر شما را به خدا بیشتر کند.
خدا نکند پول، کسی را گردنکلفت کند.
خدا آقای حاج محمدحسن ذکری را رحمت کند. این داستان را خودم از ایشان شنیدم.
میگفت: من در جوانی هجده نوزده سالم بود. اوایل کارم در بازار بود. شاگرد مغازهای در بازار وکیل شیراز بودم.
اول صبحی بود. آمده بودم در مغازه را باز کرده بودم و داشتم جلوی آن را آبوجارو میکردم. کنار مغازه ما مغازه یکی از ثروتمندان آنوقت شیراز بود. او هم داشت حسابوکتاب مالی را میکرد. یک فقیری در راهرو بازار رد میشد.
یکدفعه دید آقای حاجی فلانی پشت میز در مغازه نشسته از همان وسط راهرو بازار آقای ذکری میگفت: من خودم دیدم و شنیدم.
رو کرد به آقای حاجی گفت: آقای حاجی یک جیزی در راه خدا به ما بده.
گفت: تا گفت که آقای حاجی یکچیزی در راه خدا به ما بده.
از پشت میز با تکبر سرش را بلند کرد یک نگاه مغرورانه و متکبرانه به این فقیر بدبخت کرد و گفت: برو خلایق هرچه لایق بود دادند. تو اگر لایق بودی خدا هم به تو میداد.
این فقیر، فقیر باکمالی بود. بعضیها پولندارند ولی معرفت دارند. گفت: حاجی حالا که تو لایقی و خدا به خاطر لیاقتت به تو پول داده شکرانه لیاقتت که مثل من نیستی و دستت خالی نیست و خدا تو را مثل ما نکرده یک کمکی به ما بکن.این حرف دوم را که زد دوباره سرش را بلند کرد و گفت: من مثل تو بشوم؟ خدا اگر بخواهد من را مثل تو بکند شش ماه باید بنشیند و حسابش را بکند.
ای گردنکلفت! سه درک مغازه تو را مغرور کرده که خدا شش ماه معطل جمعکردن تو است؟
این فقیر بدبخت نیز هیچ نگفت و رفت.
حاج محمدحسن ذکری گفت: آقای حدائق! نیم ساعت نشد. یک پیکی در بازار آمد. تلگرافی در دستش بود.
دقیقاً سر جای همان فقیر ایستاد. همانجایی که نیم ساعت قبل دل شکست.
دل شکستی، دل خودت را شکستی.
▪️رو کرد به آقای حاجی گفت: شما آقای فلانی هستی؟
گفت: بله
گفت: الآن تلگرافی از بندرعباس رسیده که کشتی جنست در دریا غرق شد.
خدا شش ماه بنشیند حسابش را بکند؟ در نیم ساعت تو را جمع میکند.
آقای ذکری گفت: این باعجله در مغازه را بست و رفت که دیگر به بازار وکیل برنگشت.
رفت که رفت.
سرمایه تو از این جهان یک کفن است
آنهم به گمانم ببری یا نبری
پایگاه استاد حدائق
تنها ماهی که «شهادت» ندارد
«شعبان» است
و تنها ماهی که «ولادتی»
ندارد « محرّم » است …
این یعنی
” حسین (ع) “
محور شادی و غم است.
مقام معظم رهبری در سخنرانی عیدانه امروز:
امروز حفظ جمعیت جوان کشور یکی از ابزارهای قوت است، اینی که بنده زیاد روی موالید تاکید میکنم به خاطر این است.
کشور ما امروز کشور جوانی است. اگر که چنانچه موالید در این کشور تولید نشوند به مقدار لازم و کافی، که الآن به قدر کافی نیست. چند صباح دیگر، چند سال دیگر نسل جوان در کشور کم یاب خواهد شد.
آن وقت کشوری که در آن جوان کم است پیشرفتش کم است. یکی از ابزار های قدرت حفظ اکثریت جوان در جامعه است.