?شنیده شده برخی گفتهاند علامه طباطبایی، حافظه چندانی نداشت به گونهای که جزئیات امور را فراموش میکرد!
آیت الله سبحانی، از شاگردان علامه طباطبایی مینویسد:
« استاد عاليقدر از نظر حافظه به گونه خاصى بود. هر نوع مسئله و مطلبى كه مورد علاقه او بود و يك نوع كشش درونى به آن مطلب داشت با تمام خصوصيات وجزئيات در حافظه او جاى مى گرفت و موقع نقل دقيقاً يادآور مى شد. از اين جهت بسيارى از آيات قرآن و ادعيه و عبارات اساطين فلسفه مانند بوعلى و صدر المتألهين را به خاطر داشت. گاهى بخش معظمى از آيات يك سوره را بدون هيچ اشكالى مى خواند و جمله هاى مفيد و سودمندى كه در كتابهاى ادبى در دوران جوانى ديده بود، همه را به خاطر داشت. امّا نسبت به مسايل مبتذل و غير مورد علاقه چندان توجه نمى كرد و در خاطر او باقى نمى ماند. لذا دعوت به مجالس خصوصى و انس و آدرس خانه ها و خصوصيات شخصى افراد را غالباً فراموش مى كرد. از اين جهت افراد غير وارد در خصوصيات روحى اش، او را در مسئله حافظه به دو صورت مختلف توصيف مى كردند.»
? سیمای فرزانگان، ج1، ص 545
مرحوم حاج شیخ صدر الدین حائری:
من خدمت مرحوم علاّمه طباطبایی عرض کردم: آقا! شنیدهام که زمانی شما سر به سجده گذاشته، گفتهاید: یا مرگ یا فهم. و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمیماند. من میخواهم این مطلب را از خود شما بشنوم.
مرحوم علاّمه طباطبایی فرمودند:
من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت، اما من در امتحان موفق نبودم. استاد رو به من کرده و گفت: وقت من و خودت را تلف کردی!
این حرف بر من بسیار ناگوار آمد، آن گاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم.
پرسیدم: از آن به بعد مجهولی نداشتهاید؟
فرمودند: به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.
? روزنههایی از عالم غیب، تالیف آیت الله سید محسن خرازی، ص ۲۷۳
?مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند:
?هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد
?و دل کنید. خوب نیست شیعه روزش
?شب شود و شباش روز شود و اصلاً به یاد او
?نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم
?نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند،
?با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند.
?با حضرت درد و دلی کند.
?آیت الله بهجت می فرمود:
?بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
?قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش
?خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.
?او نزدیک است، درد و دلها را میشنود.
?با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
?در زمان حضرت امام هادی علیه السلام
?شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور
?نامهای نوشت که آقا من دور از شما هستم.
?گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
?به هر حال چه کنم؟
?حضرت در جواب ایشان نوشتند:
?«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک»
?لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو.
?ما از شما دور نیستیم.
?بحارالانوار/ ج53/ ص306
چند عمل ساده براي
چند صد برابر كردن ثواب نمازها:
❶ «اذان و اقامه»
باعث ميشود دو صف از فرشتگان،
پشت سر مومن نماز بخوانند.
(ثواب الاعمال صدوق ص٧٢)
❷ «ركوع كامل»
باعث نداشتن وحشت قبر ميشود.
(ثواب الاعمال صدوق ص٧٣)
❸ «انگشتر عقيق»
دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت
بدون آن است.
(عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠)
❹ «مسواك زدن»
دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتادركعت
نماز بدون مسواك است.
(من لايحضره الفقيه صدوق)
❺ «خواندن سوره قدر»
خواندن سوره قدر در يكي از نمازها
باعث آمرزش گناهان ميشود.
(ثواب الاعمال ص٢٦٧)
❻ «استنشاق و مزه مزه در وضو»
باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است.
(ثواب الاعمال صدوق ص٤٣)
❼«عطر»
باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
(ثواب الاعمال ص١٢٠)
❽ «تسبيحات حضرت زهراء س»
بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق
(عليه السلام) است.
فلاح السائل ص١٥٥
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
خصوصیات اخلاقی شهید سردار همت
عشق به عبادت: همسفر و همسر حاج محمد ابراهیم همت می گوید: « قبل از عملیات، یک شب حاجی به خانه آمد و سرا پا خاک آلود بود و چشمانش هم از بی خوابی ورم کرده بود. وقتی که وارد خانه شد، دیدم می خواهد نماز بخواند. گفتم: لااقل دوش بگیر، غذایی بخور و بعد نمازت را بخوان. حاجی گفت: من این همه به خود زحمت دادم که نماز اول وقت را از دست ندهم، چه طور می توانم نماز نخوانده غذا بخورم. آن شب آنقدر خسته بود که من در موقع نماز خواندن، کنار ایستادم که اگر افتاد بگیرم»
حضرت امام خمینی(ره) با این گونه جوانان توانستند لرزه بر اندام دشمنان اسلام بیندازند وگرنه صدام که ضعیف نبود بلکه همه کشورهای استعمارگر پشتیبان او بودند ولی با این حال در هر جبهه ای وقتی نیروهای صدام می فهمیدند که لشکر محمد رسول الله به فرماندهی شهید همت درآن جبهه مستقر شده اند وحشت می کردند.
توکل: او خود را به خدا سپرده بود و این یکی از خصوصیات او بود. «ابراهیم سنجری» یکی از همرزمان او می گوید: روزی پس از عملیات والفجر ۳ با حاجی به سوی خط مقدم می رفتیم. در این لحظه یک هواپیمای عراقی از روبروی ما پیدا شد. من دیدم همین الآن است که ما را بزند. من ایستادم تا پیاده شویم و در پشت سنگ بزرگی که در کنار جاده بود پناه بگیریم. حاجی گفت: چرا ایستادی؟ گفتم: مگر هواپیما را نمی بینی؟! هدفش ما هستیم و می خواهد ما را بزند. حاجی گفت: مگر می ترسی؟! گفتم: می زند. او با خونسردی گفت: لا حول و لاقوه الا بالله و راه افتادیم. حاجی با خیال راحت نشسته بود و هواپیما بالای سر ما رسید و شروع به تیراندازی کرد و چند تیر به عقب وانت ما خورد وآن را سوراخ کرد. نگاهی به چهره حاجی انداختم دیدم اصلا تغییری در آن نیست.
اگر کسی به حقیقت خود را به خدا بسپارد، این دیگر از آن خداست و خدا هر گونه خواست درباره او عمل می کند. این از مقامات بسیار والای الهی است. خوشا به حال رزمندگانی که چنین اند.
سردار خیبر/مهدی فراهانی