حاج محمداهل امربه معروف و نهی از منکر بود.یعنی همیشه سعی در ارشادو راهنمایی دیگران داشت بخصوص در مورد نزدیکانش یادم میاید یکبار من خیلی را حت در یک مجلس مهمانی شروع کردم به غیبت کسی.وقتی از مجلس برمی گشتیم محمد گفت:«می دانی غیبت کردی. حالا باید برویم در خانه شان وتو بگویی این حرفهارا پشت سرش زده ای.»
گفتم: «اینطور که ابرویم می رود»
گفت:«تو که از بنده خدا اینقد میترسی و خجالت میکشی چرا از خدانمیترسی»
این حرفش باعث شدمن دیگر نه غیبت کننده باشم ونه شنونده غیبت.
منبع:
(شهید محمد گرامی/رسم خوبان.ج30.ص73)
تا زمانی که جوان هستیم باید توبه کنیم. نگوییم که وقت زیاد داریم، چرا که هر چه دیرتر شود دیگر امکانش سختتر میشود. دل یک جوان برای توبهکردن خیلی آمادهتر از یک انسان پیر است.
استاد شهید مطهری درباره اهمیت توبه در ایام جوانی میگوید:
فردی خدمت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمد و گفت که یا امیر مرا نصیحت کن، حضرت نصایح زیادی کرد که برخی از مهمترین آنها اینگونه بود: از آن کسانی نباش که امید به آخرت دارند اما میخواهند به آخرت بدون علم برسند.
خیلی از ما اینطور هستیم، فکر میکنیم حب اهل بیت و علی (علیه السلام) برایمان کافی است، اما حبمان هم واقعی نیست یعنی همین وابستگی ظاهری داریم و خیال میکنیم که کفایت میکند، حضرت علی(علیه السلام) به چنین انتصابات دروغکی احتیاج ندارد ما هم سیاهی لشکر هستیم و خیال میکنیم که کافی است. حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند که چنین چیزی دروغی است.
بنابراین اگر این حب ما را به عمل بکشاند، بدان این حب واقعی و راستین است اگر حب به امام حسین(علیه السلام) واقعی باشد ما را به عمل می کشاند اگر نه فریب شیطان است.
توصیه دیگر علی(علیه السلام) هم این بود که از کسانی نباش که احساس توبه را در درون خود دارند اما مدام میگویند که دیر نمیشود، وقت باقی است از آن دیر نمیشودها نباش! اگر من و تو هم برویم حضرت علی(علیه السلام) بیاید و خدمتش برسیم و بگوییم که ما را نصیحت کنند، همین جملات را به ما میگویند.
بنابراین تا زمانی که جوان هستیم باید توبه کنیم، نگوییم ما تازه بیست سالمان است وقت توبه باقی است ، عجیب است که گاهی کهن سالهایی را میبینیم که وقتی جوانی را در حال ذکر و توبه میبینند میگویند که هنوز وقت این حرفها نیست و تو جوان هستی! اتفاقا دوران جوانی وقت توبه است یک شاخه را اوایل که هنوز تازه است میتوان صاف کرد هر چه بزرگتر شود دیگر امکانش سخت تر است، چه کسی گفته که این جوان ممکن است به پیری برسد یا در دوران پیری بتواند توبه کند؟
بنابراین تا جوان هستیم میگوییم جوانیم و وقت هست، میان سالی هم میگوییم خیلی وقت داریم زمانی هم که پیر میشویم از همه قدرتها میافتیم و نیروهایمان از ما گرفته میشود و دیگر وقت توبه نیست، نمیدانیم که اشتباه کردهایم آن وقت هم خیلیها نمیتوانند توبه کنند، دیگر حال توبه ندارند آن قدر زیر بار معاصی کمر خم کردهاند که دل حاضر برای توبه نیست . بنابراین دل یک جوان برای توبه کردن خیلی آمادهتر از دل یک انسان پیر است.
حاج رضا پوراحمد در ارتباط با غارت دو میلیارد از اموال دولت جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا گفت: آمریکا دولتی فریب کار است و مردم نباید دلشان را به خندههای این دولت خوش کنند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ حاج رضا پوراحمد از پیشکسوتان عرصه ستایشگری اهل بیت (علیه السلام)، در گفتوگو با خبرنگار بسیج مداحان در ارتباط با غارت دو میلیارد دلار از اموال ایران توسط دولت آمریکا در دوران پسابرجام اظهار داشت: آمریکا غارتگر جهانی است و نمیشود به این شیطان بزرگ اعتماد کرد.
این مداح اهل بیت (علیه السلام) افزود: آمریکا به هیچ یک از قوانین بین المللی پایبند نیست و مسئولان ما باید توجه داشته باشند که طبق فرمایشات مقام معظم رهبری هیچ گونه اعتمادی به آمریکا نکنند و پیگیر حق و حقوق مردم ایران از دولت آمریکا باشند.
جامعه مداحان مانند کوه پشت رهبر معظم انقلاب ایستادهاند
وی با تأکید بر اینکه جامعه مداحان اهل بیت (علیه السلام) سکوت نمیکنند عنوان کرد: دشمنان جمهوری اسلامی ایران و حتی برخی از مسئولان داخلی باید این مسئله را بدانند که مداحان همانند کوه پشت رهبر معظم انقلاب ایستادهاند و از فرمایشات ایشان دفاع میکنند.
حاج رضا پوراحمد در پاسخ به این سؤال که چرا دولت آمریکا در 30 سال گذشته که صحبتی از صلح و مذاکره نبود، جرأت چنین غارتی را نداشت؟ گفت: آمریکا همیشه مردم را فریب داده است. دولت آمریکا نه تنها حرمت مردم ایران، بلکه حرمت مردم بیشتر کشورها را رعایت نکرده است و این امری طبیعی به حساب میآید.
مردم دلشان را به خندههای آمریکا خوش نکنند
پیشکسوت ستایشگری خاندان عصمت و طهارت خطاب به مردم شریف ایران یادآور شد: مردم ما هم دلشان را به لبخندهای آمریکا خوش نکنند و در یک کلام بگویم که آمریکا جهانخوار است. امام خمینی (ره) هم فرمودند «اگر یک قدم به عقب بردارید، آمریکا شما را له میکند».
وی در بخش دیگری از اظهارات خود در ارتباط با تاثیر آراسته یک مداح در جذب جوانان بیان داشت: مداح باید آن طور که مورد رضای اهل بیت (علیه السلام) است عمل کند. ستایشگر اهل بیت (علیه السلام) باید در پوشش، ظاهر و سایر موارد از خود اهل بیت (علیه السلام) پیروی کنند و بنده خوب خدا باشد
منبع:
شبکه اطلاع رسانی دانا
April 30 2016 - ۱۳۹۵ شنبه ۱۱ ارديبهشت
آدمها موجودات عجيبي هستند، وقتي چيزي را ندارند در حسرت داشتن آن، شب و روز نميشناسند. وقتي آن چيز را به دست ميآورند، به دنبال ايرادهايش هستند. وقتي بيکار هستيم دربهدر دنبال کار ميگرديم و وقتي صاحب کار شديم، سختيهايش آزارمان ميدهد. کسي که پدر ندارد، با حسرت به پدران ديگران نگاه ميکند و آن کس که پدر دارد قدرش را نميداند.
پدر و مادر شاهکارهاي بينظير خلقت هستند. از آن اتفاقاتي که در طول تاريخ فقط يکبار ميافتد. مثل يک شهاب زودگذر در آسمان تيره زندگيمان آنقدر عزيز و زودگذر که فرصتي براي چشم برهم زدن برايمان باقي نميگذارد.
حيف است که چشم از آنها برداريم و به خودمان چشم بدوزيم. حيف است از دست بدهيم نفسهايشان را و لحظهلحظه حضورشان را.
حيف است فراموش کنيم طنين زيباي صدايشان را و حرکت آرام پاهايشان را وقتي راه ميروند. اما قدرشناس که باشي فرقي نميکند که درچه مقامي هستي.
حتي فرقي نميکند که آنها در گذشته چه مقامي داشتهاند؛ دور ميشوي و دورشان ميکني از خودت!
آنقدر دور که سالي يکبار هم سراغشان را نميگيري. مثل يک غريبه…
روز پدر خانه سالمندان را فراموش نکنیم
قهرمان جهان در خانه سالمندان!
عباس فراهاني يک پدربزرگ دوستداشتني است. 92 ساله است و در گذشته قهرمان کشتي جهان بوده. به گفته خودش هيچ حريفي پيدا نميشد که پشتش را به خاک بمالد. شمار مدالها و جوايزش از دستش خارج شده و آن روزها صدايش ميکردند… قوچ جنگي! يک پسر دارد و سه دختر! ميگويد: همه چيز داشتم. خانه، زندگي، همسر، فرزند، شهرت، مقام و اعتبار! به اکثر کشورهاي دنيا هم سفر کرده و براي خودش بروبيايي داشته است. از قوچ جنگي قصه ما اما اين روزها يک نگاه پرحسرت مانده گوشه خانه سالمندان! حرفهايش شيرين و جذاب است درست مثل قصههاي دوستداشتني پدربزرگها! قصههايش اما افسانه شاه و پري نيست. قصه زندگي است. زندگي يک مرد. يک جهانپهلوان! يک ايراني که بارها و بارها پرچم ايران را در دنيا بالا برده و يک اتاق پر از مدال داشته. آخر قصه پدربزرگها اما هميشه کلاغه به خانهاش ميرسيد. هيچکس آخر قصه بيخانمان نميشد حتي پرندههاي مهاجر!
اما او حالا اينجاست. جايي دور از فرزندانش. در خانهاي که جاي هيچ پدري نيست. جاي پدر روي چشم فرزندانش است.
از او ميپرسم دلت نميخواهد به خانه فرزندانت بروي؟ نگاهم ميکند و ميگويد: دلم نميخواهد با حضور من، در زندگي زناشويي آنها اختلاف ايجاد شود. با اينکه وضع مالي فرزندانم خيلي خوب است اما در خانه بزرگ آنها جايي براي من نيست. وسط حرفهايش آه ميکشد و ميگويد: حدود يک سال است که اينجا هستم اما هنوز عادت نکردهام، وقتي به خودم فکر ميکنم، جگرم آتش ميگيرد.
عباس آقاي فراهاني از گذشتهها ميگويد از آن روزها که کل جمعيت ايران 13 ميليون نفر بوده ميگويد. آن روزها تهران فقط 2 تا خيابان آسفالت داشت و بقيه خيابانها خاکي و سنگفرش بود. مغازههاي تهران آن روزگار بوي آشناي دهات را ميداد، يعني بوي نم کاهگل، بوي خشت و گل! آدمها هم آن روزها صفاي ديگري داشتند. همديگر را دوست داشتند و انسانيت حرمت داشت: آن روزها که جوان بودم وقتي وارد خانه ميشدم آنقدر جلوي در ميايستادم تا پدرم اجازه بدهد بنشينم. اما اين روزها همه چيز عوض شده، شهرها، آدمها، خانهها. اين روزها بچهها هم عوض شدهاند. آدمها براي هم ارزش قائل نيستند و نهايت زحمتهاي يک پدر ختم ميشود به جايي به نام خانه سالمندان. عباس آقا در سن 19 سالگي ازدواج کرده و خودش در اين باره ميگويد: وقتي ازدواج کردم همه چيز داشتم، آن موقع يک گوسفند ميخريدم هشت قران. اما الان يک کيلو گوشت شده 30 هزار تومان. اين روزها همه چيز گران شده اما ارزش انسان روز به روز ارزانتر ميشود.
او در پايان ميگويد: در روز پدر فقط يک خواسته از خدا دارم و اين تنها آرزوي من است… مرگ! فقط از خدا مرگم را ميخواهم…!
قدر خانواده خود را بدانیم…
منبع:
برگرفته از سایت تابناک(بااندکی تصرف)
هیچ کس مانندحضرت فاطمه زهرا(س) عمق و ژرفاى امامت را نشناخت و هیچ فردى چون او در راه تبیین امامت و شناسایى آن و دفاع از امام خویش تلاش نکرد.
او از طرق مختلف براى دفاع از امامت امامان بر حق، سعى و کوشش کرد، گاه با بیان خطبه هاى غرّا و روشنگرانه عظمت و فضیلت مقام امامت و شخص امام على(ع) را آشکار ساخت گاه با منطق و استدلال امامت دوازده امام را به اثبات رساند و فواید و مزایاى بى شمار آن را برشمرد و گاه براى اثبات امامت امام على(ع) به محاجّه و دفاع پرداخت و آنجا که لازم دید، براى دفاع از امام خویش، جان خود را به خطر انداخت تا آنجا که اوّلین شهید راه امامت و دفاع از آن لقب گرفت.
بايد دانست ولايت عشق و محبت نيست بلكه لازمه ي ولايت عشق و محبت است. ولايت يك چينش اجتماعي است و چينش يك نظم همراه با جلو رفتن به سوي كمال انساني. اگر در جامعه مظهر خدا كه امام معصوم است، در راس مخروط جامعه قرار گيرد جامعه اي ولائي تشكيل مي شود كه به رفع تمام نيازهاي مردم مي پردازد. پس جريان سقيفه به ما مربوط مي شود زيرا اگر در آن زمان حاكميت در مسير امامت قرار مي گرفت. ديگر وضعيت بشر به اين شكل نبود.
حضرت فاطمه زهرا سلام ا… عليها به خوبي از آينده ي بشر آگاه بود. فلذا به ايستادگي در مقابل جريان ولايت ستيز پرداخت و با آنان مبارزه نمود در راه اثبات جريان رخ داده در غدير و در اين راه از روش هاي مختلف استفاده كرد تا بتواند صداي حقانيت اسلام را به گوش همه ي مسلمانان برساند و آنان را از خواب غفلت بيدار نمايد.
راهكار مبارزاتي حضرت زهرا سلام ا… عليها، مقابله با تبليغات دشمن بود و بصيرت دادن به مسلمانان از گذشته و يادآوري آن چه كه گذشته است و آن چه در حال وقوع مي باشد، بوده است.
فاطمه عليه السلام با تمامي توان خود به مبارزه براي احقاق حقوق از دست رفته مي پرداخت.
او با بينشي عميق و آگاهانه دريافته بود كه در آينده خسارت هاي سنگيني به خاطر انحراف رهبري متوجه اسلام و مسلمانان خواهد شد و شايد اين اندوه و رنج بيش از تمامي مصائب و ستم هايي كه بر او رفته بود عمق جانش را مي گداخت. آخر پدرش بار گران رسالت را سال ها با سختي و با تلاش بردوش كشيد و در سخت ترين نبردها براي اسلام عزيز مقاومت كرد و بهترين يارانش در اين راه شهيد شدند. همسرش علي عليه السلام چه در ميدان هاي نبرد و چه در صحنه هاي ديگر براي اسلام رنج فراوان برد. همه ي اين تلاش ها و ايثارها براي حاكميت اسلام راستين و گسترش عدل و داد بود كه تنها در سايه ي پرچم امامت ادامه ي آن ممكن بود…!
منبع:
سایت موسسه فرهنگی موعود