يا لطيف!
ارحم عبدك الضعيف
الهي! اي كسي که گره گشاي همه مشكلات لاينحلي.
اي كسي كه با ياد تو تحمل سختيها و نا گواريهاي زندگي آسون ميشه.
خدايا! تو همون كسي هستي كه هر كسي با هر دين و عقيده اي وقتي ديد ديگه كاري از دست خودش و بشر مثل خودش بر نمياد به يه نيروي ديگه اي متوسل ميشه و اون نيرو تويي.
تو هموني هستي كه به همه نعمت رحمانيت خودت رو عطا كردي، چه خوب، چه بد.
پروردگارم! روزگار با قدرت تو در حال چرخشه و هر چيزي، جاندار و بي جان با قدرت تو حركت مي كنه.
همه چيز به فرمان توست.
خدايا! با اينكه بنده بدي ام و وقت خوشي به سراغت نميام، وقت ناخوشي و گرفتاري ياد تو ميفتم.
بازم تو خلوت خودم وقتي كه از همه جا نا اميد شدم فقط يكي رو صدا مي زنم:
خدا!
حق خدا
حق خدای بزرگ آن است که او را بپرستی و چیزی را با او شریک نسازی. اگر با اخلاص چنین کنی، خدا تعهد کرده است که کار دنیا و آخرتت را اصلاح و آنچه در دنیا دوست داری برایت فراهم کند.
حق خود
۱- حق خودت
این است که وجودت را وقف اطاعت خدا کنی و حق زبان، گوش، چشم، دست، پا، شکم، عضو جنسی را به جا آری و در این راه از خدا کمک بخواهی.
۲- حق زبان
این است که با خودداری از گفتار زشت حرمتش را نگه داری، به گفتار نیک عادتش دهی، آن را جز در موارد نیاز و منافع دین و دنیا به کار نیندازی، آن را از سخنان بیهوده و زشت و بی ثمر که احتمال زیان دارد و سود چندانی ندارد، بازداری. زبان، شاخص عقل و زیب و زینت فرد و نشانه ی نیک سیرتی است.
۳- حق گوش
دور داشت آن از شنیدن سخنان است، مگر آنچه که در دل خیری پدید آورد، یا خوی ارجمندی به آن بیفزاید. در واقع گوش دریچه ی ورود سخن به قلب است که مفاهیم گوناگون و نیک و بد را به آن می رساند.
۴- حق چشم
این است که آن را به حرام ندوزی و جز آنجا که عبرتی در کار باشد یا بصیرتی بیفزاید یا علمی به دست آورد، به کار نگیری؛ زیرا چشم دریچه ی عبرت است.
۵- حق چشم
آن است که با آن راه ناروا نپویی و آن را به راهی که پویندگانش خوار و بی مقدارند مرکب خود نسازی. پا جابه جا کننده توست و تو را به راه دین و پیشرفت می برد.
۶- حق دست
آن است که با آن به آنچه بر تو روا نیست دست نبری تا فردا به کیفر خدا، و امروز به سرزنش نکوهشگران گرفتار نشوی. دیگر آنکه آن را از کارهایی که خداوند واجب کرده است بازنداری و با دست کشیدن از بسیاری از نارواها و دست زدن به بسیاری از آنچه که بر او واجب نیست عزیزش داری. چون چنین شود خردمندی کرده ای و بزرگی دنیا و پاداش آخرت دست می یابی.
۷- حق شکم
این است که آن را جای حرام چه کم و چه زیاد نگیری و در حلال نیز میانه روی و آن را از حد پرورش به حد سستی و پستی نبری و هنگام گرسنگی و تشنگی بر آن مسلط باشی. پرخوری و سیری بیش از اندازه کسالت، خیز و همت سوز و محروم ساز از هر خیر و کرامت است. بر نوشی و لبریزی هم، زاری و نادانی و خواری زاید و مرادنگی را از بین می برد.
۸- حق عضو
جنسی این است که آن را از آنچه بر تو روا نیست بازداری و برای این کار از دیده فروبستن که بهترین وسیله است و نیز مرگ را فراوان یاد کردن و خود را به خدا تهدید کردن و از او ترساندن، یاری بگیری. حفظ و تأیید از خداست..
منبع:
رساله حقوق امام سجاد (ع)
اگر ما صابر، باتقوا، متوکل، توبه کننده و پرهیزکار باشیم یعنی همان صفاتی که خداوند در قرآن به عنوان ویژگی های بندگان دوست داشتنی اش به کار برده است رعایت کنیم خداوند نیز ما را دوست خواهد داشت و ما با رعایت این اعمال می توانیم نسبت به محبت خداوند منتظر و متوقع باشیم.
سعید شمس کارشناس علوم قرآنی گفت: اگر به قرآن مراجعه کنیم می بینیم که خداوند در زمینه محبت روی عده ای خاص حساسیت داشته و بر آن تاکید می کند.
وی در همین راستا افزود: محبت خداوند با محبت ما انسان ها بسیار تفاوت دارد. محبت در بین ما جنبه عاطفی دارد و شامل ارتباطات میان خانواده، بستگان و دوستان می شود.
این کارشناس علوم قرآنی ادامه داد: خداوند در قرآن کریم در سوره های مختلف و در موارد متعدد از محبت خود با بندگانش سخن می گوید و با عبارات “والله یحب الصابرین"، “ان الله یحب المتقین"، “ان الله یحب المتوکلین"، “ان الله یحب التوابین"، “ان الله یحب المطتهرین” نشان می دهد با این واژه ها و مفاهیم خاص محبت بین خداوند و انسان ها ایجاد می شود و خداوند بندگانش را دوست خواهد داشت. شمس ادامه داد: اگر ما صابر، باتقوا، متوکل، توبه کننده و پرهیزگار باشیم یعنی همان صفاتی که خداوند در قرآن به عنوان ویژگی های بندگان دوست داشتنی اش به کار برده است رعایت کنیم خداوند نیز ما را دوست خواهد داشت و ما با رعایت این اعمال می توانیم نسبت به محبت خداوند منتظر و متوقع باشیم.
وی تصریح کرد: نقطه مقابل عمل کردن به ویژگی های ذکر شده کسانی هستند که از صابرین، باتقوایان، توبه کنندگان، متوکلین و پرهیزگاران نیستند بنابراین خداوند آنها را دوست ندارد و نباید انتظار محبت خاص خداوند را داشته باشند.
شمس خاطرنشان کرد: کسب رضایت خداوند و راه تقرب به او با رعایت ویژگی های بیان شده در قرآن محقق می شود.
امام جعفر صادق(ع) فرمودند: «قال الله عزّوجلّ» یعنی حدیث، حدیث قدسی است و پروردگار عالم فرموده، «الخلق عیالی و احبهم الی الطفهم بهم و أسعاهم فی حوائجهم»، حضرت حقّ فرمودند: مردم، عیال و خانواده من هستند (حتّی نفرمودند: مؤمن، بلکه فرمودند: الخلق، یعنی هر کس میخواهد باشد)، محبوبترین آنها نزد من کسانی هستند که با مردم، مهربانتر باشند و در راه برآورده شدن نیازهای آنها، کوشاتر باشد.
شاید یک معنی دیگر هم داشته باشد و آن اینکه اتّفاقاً نگوید: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها»، یعنی من ایندر وسعم میرسد و دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست. بلکه بداند که معنای «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» یعنی آنقدر جلو بروی و بروی و بروی، تا جایی که دیگر نمیتوانی. در عبادت، در ترک گناه، در خدمت به خلق و … جلو برو.
دلیل هم این است: اوّلاً بدانیم آن کسی که قربة الی الله - که بیان کردیم یکی از خوفهای ممدوح همین ترس دور شدن از قرب الی الله است - برای مردم کار کند، خدا او را میبیند «و الله بصیر بالعباد»، و معلوم است خدا جبّار و جبرانکننده است، وقتی میبیند که او، به یاد بندگانش و عیال الله است، بیشتر به او مرحمت میکند. این یک نکته بسیار مهم است.
منبع:
« درس اخلاق آیتالله روحالله قرهی-،اصول کافی جلد 2،»
كساني كه دعوت پيامبران را ستمكارانه رد كردند، ثمره ظلم خويش را مي بينند و بدون هيچ تخفيفي همواره در عذاب باقي خواهند بود: «لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ»[1]؛ (هرگز عذاب آنان تخفيف نمييابد، و در آنجا از همه چيز مأيوسند.).
تعبيراتي چون «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ»[2] نيز اشاره به ابديت انسان دارد و در روايات نيز آمده است كه روز قيامت، مرگ را مي ميرانند و مرگِ مرگ، چيزي جز ابديت، بي مرگي و بقاي هميشگي انسان و مانند آن نيست و اين ابديت نيز هم بهشتيان را در بر مي گيرد و هم دوزخيان را.
امام باقر(ع) در حديثي مفصل، مي فرمايند:
پس از وارد شدن بهشتيان به بهشت و دوزخيان به جهنم، مرگ را در هيئت يك قوچ بزرگ به ميان بهشت و جهنم مي آورند و اهل اين دو خانه ابدي را فرا مي خوانند و به آنان مي گويند: آيا اين موجود را مي شناسيد؟ اين همان مرگي است كه در دنيا همواره از او مي هراسيديد. در اين حال، ساكنان بهشت عرضه مي دارند: خداوندا! او را بر ما وارد مفرما. اما اهل جهنم از خدا مي خواهند كه مرگ را بر آنان، داخل نمايد. در اين هنگام مرگ را بسان گوسفندي سر مي برند و ندا مي رسد: يقين بدانيد كه از اين پس مرگي در كار نيست. با اعلام بقاي بي انتهاي بهشتي و جهنمي، هر دو گروه را حالتي پديد مي آيد كه اگر مرگي مي بود، همگان مي مردند؛ اما آن گروه از فرط فرح و شادي و اين گروه از شدت فزع و اندوه.[3]
منبع:
[1] زخرف/75
[2] اعلي/13
[3] بحار، ج8، ص345، ح2
صورت و سيرت انسان در قرآن، ص 257